بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

زنجیر‌های اسارت و تعلق و وابستگی

یكی از اساسی‌ترین موانع ظهور حقیقت و قرار گرفتن در مسیر هدایت الهی، تعلقات و وابستگی‌هاست. داشتنی‌های درونی و بیرونی. به راحتی نمی‌توانیم از دلبستگی‌های خود جدا شویم. هر چقدر داشتنی‌ها و دلبستگی‌هایمان بیشتر باشد، حركت در مسیر هدایت الهی مشكل‌تر است...

تعلق داشتن یعنی دربند بودن، به اسارت درآمدن، وابسته شدن، اینكه بودن یا نبودن چیزی برایمان مهم است...

مال (پول و مادیات) همسر، فرزند (و...) انواع مشغولیت‌ها و سرگرمی‌ها، انواع اعتیاد‌ها(و...)  از جمله بارزترین تعلقات بیرونی است.

اما چرا تعلقات در برابر جریان هدایت الهی مانع محسوب می‌شوند؟

ببینید انسان دارای میزان معیّنی انرژی است. میزان انرژی او به اندازه‌ای است كه بتواند او را به اقلیم الهی، هستی لایتناهی و كمال مطلق بازگرداند.

حالا وقتی این انرژی را كه (در فرمی‌از آن) به شكل توجه متجلّی می‌گردد، به چیزهای دیگری معطوف كنیم، برای بازگشت به خداوند دیگر انرژی و توجهی باقی نمی‌ماند. دیگر پرواز به سوی بیكرانگی عملی نیست زیرا نیرویی در بال‌ها باقی نمانده است. به همین دلیل است كه هر چه تعلّقات ما بیشتر باشد، حركت ما به سوی خداوند و رستگاری، كندتر و ضعیفتر می‌شود و البته عكس این قضیه نیز صادق است.

البته بعضی‌ها هستند كه می‌گویند ما انرژی كم نمی‌آوریم، هم به تعلقات خود می‌چسبیم و هم به سوی خداوند می‌رویم!!! این گفته مثل آن است كه شخص بگوید با وجود آنكه وزنه‌های بسیار سنگین به دست و پای من بسته شده، خود را از عمق آب به سطح آب می‌كشانم. روشن است كه چنین چیزی در عمل رخ نمی‌دهد...

"داشتنی‌ها را دور بریزید. سبكبار باشید، تا به پرواز در آیید."

... ریشه‌های رنج و ناراحتی‌های انسان دوری از حقیقت و سرچشمه‌ی وجود خود و خالی شدن از حضور آگاهانه‌ی خالق متعال است. همه‌ی ناراحتی‌ها و فشارهای انسان از این خلأ درونی سرچشمه می‌گیرد.

وابستگی‌ها و تعلّقات وسیله‌هایی هستند كه از طریق آنها می‌خواهیم به این رنج عمیق و این ناآرامی‌ و اضطراب ذهن و قلب پایان دهیم. فكر می‌كنیم هر چه بیشتر جمع كنیم، هر چه بیشتر داشته باشیم، نزدیك‌تر و غنی‌تر می‌شویم، امّا این توهّمی‌ابلهانه است.

دانسته‌ها[1] و داشتنی‌ها، مثل الكل عمل می‌كنند، ما را در مستی و ناهشیاری قرار می‌دهند تا بلكه آنچه را كه هست، واقعیت زندگی و مسایل اساسی را فراموش كنیم. آنهم برای لحظاتی، و نه برای همیشه. خوب، مسایل نه فقط حل نشده‌اند بلكه ریشه‌دارتر و گسترده‌تر شده و دیر یا زود در پیش روی ما قرار می‌گیرند. داشتنی‌ها و دانستنی‌ها به ما كمك می‌كنند تا برای زمانی كوتاه رنج و اندوه تنهایی و دور افتادگی كامل را حس نكنیم. معلوم است كسی كه درد نمی‌كشد، دیگر به دنبال درمان نمی‌گردد. كسی كه فراموش كرده كه بیمار است طبیب می‌خواهد چكار؟!...

آن كسی كه در بند داشتنی‌ها و دانستگی‌های خویش است، احساسی كاذب از آرامش و امنیّت نسبی "احساسی دروغین" از بی‌نیازی و قدرت بر او مستولی می‌شود. چنین شخصی مست است و مست واقعیّت‌ها را نمی‌بیند. او خود را (هر چند نه در ظاهر) در عمل و در متن زندگی بی‌نیاز از خداوند و اسرارالهی، احساس می‌كند. چنین شخصی چه بسا در برابر فرامین و قوانین الهی طغیان و سركشی نیز می‌كند، كه البته در اغلب موارد همین‌طور بوده است.

هر چه نیاز بیشتری را به خداوند حس كنیم خداوند در ما آشكار تر شده و به او نزدیك‌تر می‌شویم. امّا شخصی كه "در اسارت متعلقات" خویش است، نیازی را به خداوند حس نمی‌كند و اگر هم ظاهراً چیزی باشد، یا بسیار ضعیف است و یا تنها در كلام و توهّم. چنین شخصی به معلّم نیازی ندارد(نیازی حس نمی‌كند) زیرا هدفش چیز دیگری است. گمان می‌كند كه آرامش و راحتی را یافته، چون گمشدگی خود را هنوز درك نكرده. بنابراین (ظاهراً) به راهنما و راهنمایی نیازی ندارد...

خداوند بزرگ و با عظمت است، پاك و مبارك است بنابراین در هر جایی و در هر كسی ظهور نمی‌كند و متجلّی نمی‌گردد. خداوند برای خود همتایی نمی‌بیند و همتایی ندارد بنابراین در جایی ظهور می‌كند كه از هر چیزی خالی باشد. وقتی درون و بیرون ما پر از داشتنی‌ها، خواستنی‌ها، دانستگی‌ها و تعلّقات باشد، (نور) خداوند هر گز در چنین فضایی ظهور نمی‌كند.

ببینید اگر بخواهید در ظرفی كه پر از سم و زهر كشنده است، آب زلال شفابخش بریزید چكار می‌كنید؟ آیا آب شفابخش را به روی سم می‌ریزید؟ البته كه این به دور از عقل است.

عاقلانه است كه اول ظرف پر از "سم و زهر را خالی كنید" سم را دور بریزید، درون ظرف را خوب بشویید تا پاك شده و آثار زهر در آن محو شود،آنگاه آب شفابخش را در ظرف بریزید. برای آنكه خداوند در انسان ببارد و وجود انسان را از نور خود پر كند باید همین كار را بكنیم. می‌بایست همه‌ی زهرها و سم‌ها، همه‌ی دانستگی‌ها، تردیدها، برداشت‌ها، تصاویر، ترس‌ها (و...) داشتنی‌ها، تعلقات، دلبستگی‌ها، مادیات، مشغولیات (و...) همه‌ی آنچه داریم را رها كنیم، تا آنچه نداریم، تا شادی بزرگ و عظمت الهی به ما داده شود. باید خودخواهی را رها كنیم و خداخواه شویم و البته خداوند، خود را به خواهنده‌ی خویش می‌دهد.

باید دور بریزیم، هر آنچه را كه دور ریختنی است و رهاكنیم آنچه كه رهاكردنی است.

باید این ظرف وجود را بشوییم تا اثری از سم و كثافات باقی نماند. حلاّل این سم، ادراك است. و شوینده‌ی آن اشك دیده...

وقتی به چیزی وابسته می‌شویم و به ما تعلّق می‌گیرد، در واقع تسلیم آن چیز شده‌ایم. كسی كه تسلیم پستی‌ها و ته‌مانده‌های دنیاست، تسلیم هوس‌ها و تمایلات تاریك خویش است. چگونه ممكن است در برابر خداوند متعال كه بزرگیش تصورناپذیر است، تسلیم شود؟ آیا اصلاً چنین كسی شایستگی انجام فرامین هدایت‌كننده‌ی الهی را دارد؟ و آیا اصلاً خداوند چنین اجازه‌ای به او می‌دهد؟ بعید است، بعید، بلکه ناشدندی.

...امّا از كجا بدانیم كه آیا واقعاً به چیزی تعلّق داریم یا نه؟

چقدر به آن چیز مشغول هستید؟ بودن و نبودن آن چقدر برایتان مهم و باارزش است؟‌چقدر به آن فكر می‌كنید و برایش تلاش؟ اگر آن را از شما بگیرند، چقدر ناراحت می‌شوید؟...

خوشا به حال كسی كه تنها به خداوند تعلّق دارد. علایق و تمایلاتش تنها به سوی خداوند است. او مسلمان واقعی است. او به واقع در برابر خداوند تسلیم شده. تنها نزدیكی یا دوری از خداوند برایش مهم است. شادی و رضایت پروردگار برایش ارزش دارد. تلاشش تنها در جهت رسیدن به سرچشمه و خالق خویش است. او حقیقتاً خوشبخت است و رستگاری پاداش اوست. وصل به خداوند و فنا و تولد در خداوند پایان كار اوست...

آیا منظور از تعلّق نداشتن این است كه گوشه‌ی عزلت گزیده و راه رهبانیت را در پیش گیریم؟!

مسلماًٌ خیر. هر چیزی كه خداوند به وجود آورده و به ما بخشیده نیكو و مقدّس است. هر فرصت و امكانی كه به ما داده، تعالی‌بخش و رشددهنده است. همه چیز هدیه‌ی خداست. پول، همسر، فرزند، پدر و مادر، لذت‌های آگاهی‌بخش، تفریح و استراحت. امّا اینها می‌توانند هم خوب و الهی باشند و هم بد و شیطانی. آنگاه كه در بندشان باشید، شیطانی و هلاك كننده‌اند ولی هنگامی ‌كه در عین "داشتن و دانستن" از داشتنی‌ها و دانسته‌های خود بی‌نیاز و رها باشید و در ورای آنها (نه هم سطح‌شان یا پایین‌تر) قرار گیرید، وقتی بود و نبودشان تنها از آن جهت برایتان مهم باشد كه منجر به نزدیكی به خداوند می‌شود یا دوری از او، آنگاه این داشتن و دانستن الهی است، زیرا مانع ازپروازتان نمی‌شود، توجه شما را كه باید به خداوند اختصاص داشته باشد، منحرف نمی‌كند، انرژیتان را كه فقط باید برای كشف اسرار الهی و حركت به سوی خداوند باشد، هدر نمی‌دهد. اما بر حذر باشید، از خودفریبی،از توجیهات كاذب و موجه جلوه‌دادن اعمال خود. اكثر كسانی كه ادعای بی‌تعلّقی، بی‌نیازی و عدم وابستگی به داشته‌ها و دانسته‌های خود را داشته‌اند، در ادعای خود دچار اشتباه و خودفریبی گشته‌اند. از دام‌ هلاك‌كننده‌ی خودفریبی غافل نباشید...

 

 



[1] - منظور دانسته های خالی از فهم و آگاهی است.(پ.ا)

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com