|
بازیهای مرگ آفرین
... تردید، یكی از مهمترین و اساسیترین روشهای مكر شیطان و فریب نفس شیطانی و از اجزاء اصلی منیّت است. تردید فرزند نفرت و توهّم است.
منظور، تردید بدبینانه است. تردیدی آمیخته با تنفر و به انگیزهی انكار حقیقت و فرار از واقعیّت. تردید در ارتباط با خداوند و موضوعات الهی...
اگر تردید نبود انسان از خداوند جدانمیشد، از او دورنمیشد و تهی نمیگشت. وقتی تردید نیست، ایمان آمدنی است و وقتی ایمان بیاید، یقین و شهود همپدیدارمیگردد و با یقین، وصل میسر.
در واقع عمدهی انحرافات انسان از مسیر هدایت الهی اغلب، به شكلی نتیجهی تردید و بدبینی است. اگر انسان در خداوند و در كلام او تردید نكند، بیشك رستگار و سعادتمند است.
آنچه موجب خروج انسان از ملكوت الهی گردید، همین تردید بود. (تردید در فرمان خداوند) آیا درست است یا درست نیست، آیا به آن عمل كنم یا نكنم... یكی از عوامل مهم هلاكت و نابودی انسان تردید بدبینانه است. این تردید مانعی اساسی در دریافت جریان الهی و عمل به آن است. بسیاری از بلاها و سختیهایی كه در زندگی انسان واقع میشوند، ناشی از همین تردید میباشند...
همهی موجودات مجذوب خالق خویش هستند. انسان هم همینطور. همه به سوی او جذب میشوند. راه شادی و خوشبختی تنها در نزدیك شدن به اوست. امّا شیطان (منیّت و خودخواهی) نمیگذارد زیرا مأموریت او از جانب خداوند چنین است. امتحان كردن انسانها،تا راستگوها از دروغگوها متمایز گردد، تا باوفایان از عهد شكنان جدا شوند... اصلاً ماهیت وجودی نفس تاریك بر دور كردن انسان از سرچشمهی خوبیهاست. این تنها یك دیدگاه معنوی یا فلسفی نیست بلكه موضوعی تجربی و قابل اثبات است...
نیروی جاذبهی زمین، انسان را به پایین جذب میكند. حتّی اگر سطح زمین نرمتر باشد، (مانند آب) انسان را به اعماق زمین میكشاند. شیطان هم نیروی جاذبهی زمین وجود ما، جسم ماست. این نیروی جاذبه، خود آگاهی و من واقعی انسان را مدام به پایین و قهقرا میكشد. مانع اصلی پرواز انسان در آسمانها و كهكشانهای درونی و بیرونی، همین نیروی جاذبهی شیطانی است كه در جسم ما متمركز شده. وقتی این جسم ما از میان میرود، انسان از قید این نیروی جاذبهی شیطانی رها شده و به پرواز در میآید.
یا با بالهایی شكسته، روحی بیمار، چشم و گوشی كور و كر و یا مانند عقابی قدرتمند و بلند پرواز. نیروی جاذبهی شیطانی، انسان را به سطح ناپاك، كثیف و ضعیف جسمانی میكشاند و حتّی برخی را به اعماق زمین، به عالمی پستتر از عالم حیوانی كشانده. این نیروی جاذبهی شیطانی همان خودخواهی و خودبینی است. منیّت و خودپرستی است. اگر این نیروی نگهدارنده و پایینبرنده نبود، اگر این نیرو كه انسان را به عالم مادیات و محسوسات چسبانده و بر بالش زنجیر زده، نبود، انسان به خداوند متّصل و در اعماق آسمانها در حال پرواز بود...
باید بالها را قوی و پرواز را تمرین كنید، زنجیرها را باز كنید و به پرواز در آیید.
این زمین شایستهی زندگی شما پرندگان ملكوتی نیست. جایگاه شما در آسمانهاست. در ملكوت خداوند، در عالم لایتناهی حقیقت...
نفس شیطانی به هر شكل ممكن، مانع از صعود و رشد انسان به سوی بی نهایت میشود. اگر این شكلهای مختلف را كه همگی بر پایهی منیّت و نادانی است، بشناسید و درك كنید،از آنها رها شدهاید. یكی از اساسیترین این اشكال،تردید توهّمآمیز و مقاومت (در برابر هدایت الهی) است. شیطان به هر شكلی مانع از پروازتان میشود. نفس شیطانی، تردید را به شكلهای مختلف در میآورد تا انسان را فریب دهد،متوقف كند و به پایین بكشد.
منیّت موهوم كه از روح شیطانی (آگاهی تاریك و منفی) تغذیه میكند، در شكلها و قالبهای بسیاری، موانع و مقاومتها را به وجود میآورد. سدسازی میكند، سنگ میاندازد، از راه اصلی منحرف میكند، حواست را به چیزهای دیگر معطوف میكند تا راه را گم كنی یا زمین بخوری، مشغولت میكند، تا فرصت و نیروی خود را هدر دهی و به هدف نرسی...
در حركت به سوی خداوند (در پهنهی زندگی) نفس شیطانی موانعی را بر سر راه انسان به وجود میآورد. این موانع از طریق شك و تردید پدید میآیند. تردید، مقاومتها و ترمزهایی را باعث میشود كه ما را در حركت به سوی زندگی الهی، كند و متوقف كرده و حتّی به عقب میكشاند. تردید موهوم و بدبینانه یكی از عوامل اصلی محرومیت انسان از دریافت جریان هدایت الهی و تماس با روح ربّانی و تغذیهی از اوست...
به برخی از محصولات شك و تردید موهوم و بعضی از اشكال مقاومتها اشاره میكنیم. باشد كه با فهم آنها از دامشان رها شویم:
تأخیر (موكول كردن به زمان آینده)-خودتوجیهی كاذب (موجه جلوه دادن اشتباهات)-خودفریبی- فرار از (واقعیّت به شكلهای مختلف)-قضاوت عجولانه تحریف واقعیّت بدعت - فراموشی و غفلت - قیاس غلط - اعتماد و اطمینان كاذب (به وضعیت شیطانی)- آرزو و هدفی جدید (برای انحراف از مسیر الهی)- تهاجم و جبههگیری مستقیم (در برابر هدایت الهی و اجزاء آن)- ترس و ناامنی (از مسیر الهی)- آرامش و راحتی كاذب (در وضعیت انحراف )-ضعف و ناتوانی كاذب (نسبت به اجرای فرمان و خواست خداوند)- جاذبههای گوناگون شیطانی (برای انحراف توجه از راه خداوند)- ناامیدی كاذب (نسبت به حركت در مسیر هدایت الهی)- سختی، فشار (توهّمی نسبت به پیروی از هدایت الهی)- راحتی و آسانی كاذب (نسبت به طی مسیر انحراف و تبعیت از جریان باطل)...
خداوند از طریق شیطان و به واسطهی اوهام، انسان را امتحان میكند. در لحظه به لحظهی زندگی، در حضور زندهی پروردگار متعال، در میدان حضور روح خدا، در حال آزمون و امتحان هستیم. خداوند در درون تكتك انسانها نماینده و جانشینی دارد. این نماینده روحالهی است كه خود از خداوند جدا نیست... بهشت و جهنم (چه در این دنیا چه در دنیاهای بعدی)، شادی و غم، رنج و لذت و پستی و بزرگی، همگی به نتیجهی امتحانات لحظهای بستگی دارند. شایستگی انسان در نزد خداوند و روح خداوند، بر مبنای همین آزمونهاست. این امتحانات تار و پود زندگی را تشكیل میدهند. با گذر موفقیت آمیز از هر امتحانی، درجهای به ارزش و مقام انسان در نزد خداوند افزوده و انسان گامی به خداوند نزدیكتر میشود و پیوند و ارتباط او با هستی لایتناهی عمیق و كاملتر میگردد...
تأخیر: فردا فردا میكنیم. شروع حركتی همه جانبه (به سوی خداوند) یا تصمیمی راسخ و یا توبه را مدام عقب میاندازیم. آنچه را كه اكنون برای بازگشت به خداوند لازم است انجام دهیم، به بعد موكول میكنیم. بگذار این كارم تمام بشود بعد خداشناسی و خودشناسی را با تمام قدرت شروع میكنم. بگذار این زمان و این مقطع بگذرد و بعد به سوی تو میآیم. اول به این هدفم برسم، بعداً هدایت الهی، اول این مشكلاتم را حل كنم، بعداً بازگشت به خدا، اول آینده را بیمه كنم، بعداً حركت الهی، اول خودم را از لحاظ مالی و اجتماعی تضمین كنم بعد خدا و راه خدا... هنوز وقتش نشده، آمادگی كافی ندارم، باید استاد واقعی را پیدا كنم و بعد شروع كنم، با این همه تعلّقات (و...) كه نمیتوانم، اول باید از قید تعلّقات آزاد شوم بعداً به مسیر هدایت قدم بگذارم، امروز باید كارهای مهم باقیمانده را تمام كنم، تا اینجا آمدهام حالا یكدفعه قطع كنم،از فردا شروع میكنم. از فردا بهترمیتوانم شروع كنم، باید خداوند خودش راه را برایم هموار کند، راه هنوز كاملاً هموار نشده، پس خداوند نمیخواهد، باید با یك ضربهی قوی شروع كنم، تا ضربهای محكم نخورم راه نمیافتم، باید صبر كنم، بررسی و ارزیابی كنم، بعداً حركت كنم، اول باید مدتی تنها شوم و شرایط لازم جهت تفكر و مشاهده پیش بیاید بعداً با جدیت شروع كنم...
در این شكل از مكر شیطانی و فریب نفسانی، فرد به هر شكلی سعی در به تأخیر انداختن زمان شروع حركت (كامل) به جانب خداوند را دارد. حركت را به هر بهانهای عقب میاندازد و از زمان حال، فرار میكند. بازگشت به خداوند را به هر دلیل ممكن به آینده و بعد موكول میكند و البته هر لحظه، آینده به حال بدل میشود و معاملهی فرد با زمان حال هم كه معلوم است. او قلباً و فطرتاً بر حقانیت جریان هدایت الهی وقوف دارد و چون دیگر نمیتواند منكر شود، راه حل میانه و معتدلتری را انتخاب میكند، میگوید، پذیرفتهام امّا كمی وقت میخواهم. زندگی انسانهای پیشین ثابت كرده كه این تأخیر و فرار اغلب تا لحظهی مرگ همراه فرد است...
احساس ضعف: احساس ضعف و ناتوانی در شكلهای مختلف، یكی دیگر از امتحانات الهی و روشهای فریب نفس شیطانی است. نفس شیطانی در حركت انسان به سوی خداوند یا حتّی اندیشهی حركت در مسیر هدایت الهی، ممكن است انواع احساسات دروغین را به وجود آورد. این احساسات موهوم، ممكن است جنبه مثبت یا منفی داشته باشند، امّا در هر دو صورت بر پایهی كذب و دروغ قرار دارند و جهتشان بر خلاف جریان هدایت الهی است. نسبت به ادامهی مسیر باطل و پیروی از هوی و هوس، ممكن است، احساسات به ظاهر مثبت و خوشایند امّا در باطن دروغ و رنجآوری به وجود آید، مثل احساس اعتماد و اطمینان كاذب نسبت به خودمان، به شرایط، به راه و هدفمان (و...) احساس دروغین راحتی و آرامش در مسیر منیّت و اهداف شخصی، به گونهای كه از نوع زندگی و شرایطی كه مبنای خودخواهی است، احساس راحتی و آرامش كاذبی میكنیم...
احساسات توهّمیانسان، در كنترل نفس شیطانی است. منیّت، مولد انواع احساسات به ظاهر خوب و بد (و در باطن موهوم و دروغ) میباشد. امّا واقعیّت این است كه احساسات خودخواهانه، چه مثبت باشند و چه منفی، بر پایهی كذب و دروغ قرار دارند. احساس بظاهر خوب و قدرتمندش دروغ و احساس بظاهر بد وضعیفش هم دروغ است. اگر انسان در این زمینه فرصت و فضای لازم را به نفس شیطانی بدهد، احساسات دروغین در جای جای زندگیش ظاهر میشوند...
روح شیطانی ممكن است به تناسب پذیرش و فضایی كه انسان میدهد، هر نوع احساس مثبت (امّا كاذب) را نسبت به اندیشهها و حركتهای شیطانی پدید آورد و بالعكس نسبت به اندیشهها و اعمال متعالی و الهی هر نوع احساس منفی و كاذبی را تولید كند.
راه را طولانی و سخت جلوه میدهد و در فرد نسبت به پیمودن راه، احساس ضعف و ناتوانی به وجود میآورد. ناامید و مأیوس میكند. میترساند، احساس ناامنی و بیپناهی به وجود میآورد و دهها شكل اندیشهای و احساسی دیگر.
نفس شیطانی به هر طریقی، با فكر و احساسی (كه با توهّم آمیخته و غیر حقیقی است) سعی در انحراف انسان از مسیر هدایت الهی و پیروی هر چه بیشتر او از جریان مخرب باطل را دارد.
گاهی از طریق ترس و احساس ناامنی امتحان میشویم. از مسیر الهی و از پیمودن آن میترسیم و احساس ناامنی میكنیم... اساتید بزرگ، مریدان و شاگردان نزدیك خود را بارها با استفاده از این روشها امتحان كردهاند...
روح خدا و شیطان انسان را در شرایط مختلفی امتحان میكنند. یكی با امتحان خود، انسان را به خداوند نزدیكتر و آن یكی از او دورتر میكند. روح خدا انسان را در شرایط سختی و راحتی، ضعف و قدرت، دارایی و نداری، ایمنی و نا امنی، فشار و آرامش (و...) به شكلهای مختلف امتحان میكند...
نباید اشتباه كنیم و هر فكر و احساسی را شیطانی بپنداریم، بلكه احساس شیطانی و اندیشهی تاریك نشانههایی دارد و احساس خوب و متعالی هم علایمی. به طور كلی هر حركتی كه بر مبنای منیّت و توهّم باشد، شیطانی و تاریك محسوب میشود. هر حركتی كه موجب آگاهشدن و نزدیكی انسان به خداوند بشود، خوب و مقدّس است. هر عملی كه بر مبنای عشق به خداوند و حضور الهی باشد، قطعاً متعالی است و به تعالی و عظمت منجر میشود...
هر چه به خداوند نزدیكتر شویم، نفس شیطانی بیمارتر و ضعیفتر میگردد. این یك اصل كلی است. وصل به خداوند هنگامی رخ میدهد كه این نفس موهوم از میان برداشته شود. بنابراین طبیعی است كه این نفس پرهیاهو برای نجات خود دست به هر كاری بزند. به هر حیلهای متوسل شود، تا مانع رشد و تعالی انسان گردد. همهی وسایل و امكانات را به كار میگیرد تا انسان را به پایین و به عالم پستیها بكشد. زیستن در آسمان برای او مرگ است. پس به هر مقاومتی دست میزند تا از زمین جدا نشود...
یكی دیگر از قدرتمندترین تاكتیكهای نفس شیطانی برای هلاكت و انحراف انسان عمل خودتوجیهی كاذب و خودفریبی است. فرد به هر شكل ممكن موضع باطل خود را توجیه میكند، عمل خطای خود را به هر شكلی كه شده موجه جلوه میدهد، در مسیر باطل سعی میكند به هر طریق ممكن خیال خود را راحت كند، مبنی بر اینكه اشتباه نمیكند، درست میاندیشد و درست عمل میكند. به شدّت از مانور تاریك "دلیل تراشی" استفاده میكند. برای ردّ و انكار و مورد تردید قرار دادن چیزهایی كه برخلاف میل خودخواهانه و خودبینانهی اوست، به دلایل نادرست متوسل میشود. مسیر هدایت الهی، روش هدایت و هدایت كننده را با دلایل مختلف به ظاهر درست، مورد حمله و تهاجم قرار میدهد تا بلكه بتواند از این فضای شكوفایی فرار كرده و خارج شود.این كاملاً طبیعی است. نفس شیطانی، مرگ و نابودی خود را در هدایت الهی، در كلام هدایتكننده و در روشهای او میبیند، بنابراین از خود دفاع میكند تا از بین نرود. حمله میكند تا مورد تهاجم واقع نشود. فرد چیزی را مورد تردید و انكار قرار میدهد كه قلباً و فطرتاً میداند كه درست است و از جانب پروردگار، در درون خود جریانی آگاهكننده را حس میكند كه آن اندیشه را تأیید میكند،امّا از طرفی نفس شیطانی متوجه است كه با عمل و پذیرش آن اندیشهی الهی و متعالی، اذیت میشود و رو به نابودی میرود، بنابراین برای اینكه بر وجدان و قلب خود سرپوش بگذارد، و آن را ساكت كند و از طرفی تمایل خودخواهانهی نفس را اجراكند، میآید و عمل و اندیشهی شیطانی را میپذیرد و برای ردّ و انكار اندیشه و اندیشمند الهی (معلّم الهی) دلیل میآورد. باید اندیشه و توصیهی الهی را ردّ كند تا اندیشه و عمل شیطانی را بپذیرد و از طرفی با این كار دچار عذاب وجدان و نا امنی روانی میشود، پس برای حل این مشكل روانی (ناامنی) و برای راضی كردن خود، دست به دلیل تراشی و توجیه كردن میزند، میخواهد كاری كند كه نه سیخ بسوزد و نه كباب. غافل از آنكه هم سیخ میسوزد و هم كباب...
گناه میكند، امّا قلبش مضطرب میشود. برای رفع این اضطراب، توجیه میكند، دلیل میآورد و به هر شكلی سعی میكند خود را قانع كند.
به انحراف میرود، راهش راه شیطان و خودخواهی است، خود در قلب خویش آگاه است، میداند كه نه فقط به خداوند نزدیك نمیشود، بلكه از او دور میگردد، در فطرت خویش آگاه است كه راه، كدام است. كلام خدا چیست، جریان هدایت كدام است (و...) امّا از طرفی بنده و اسیر شیطان است، ارادهای از خود ندارد، خواست شیطان، خواست اوست. فرمانبردار شیطان است. پس چطور باید بین این دو را به نظر ابلهانهی خودش آشتی و پیوند دهد، خود را به غفلت میزند، انگار اصلاً گناهی در میان نیست، عمل و حركت خود را با استفاده از دلایل مختلف برای خود توجیه میكند و به این ترتیب خود را در خواب مرگبار و رؤیایی شیرین فرو میبرد...
فرار از واقعیّت، مكر دیگر نفس شیطانی است. فرد به هر شكل ممكن از واقعیّت فرار كرده و خود را به چیزهای دیگر مشغول میكند. از مواجه شدن با واقعیّت گریزان است. از قرار گرفتن در جایی كه هدایت جاری است، پرهیز میكند. از بیداری و بیدار شدن میگریزد. همچنین از بیدار كنندگان. حتّی برای فرار از واقعیّت (كه ظهور عشق و از میان برداشتن منیّت و خودخواهی است) ممكن است به شكلی از عشق و مذهب توهّمی(آنچه در ذهن خود ساخته و پرداخته) پناهنده شود...
فراموشی و غفلت: پیام خداوند، روح و جان انسان را پویا كرده و به سوی بینهایت به حركت در میآورد. پیام الهی، قلب انسان گناهكار را میلرزاند و در وجود انسان زلزلهای پدید میآورد. شدت این زلزله به میزان پذیرش و حساسیت انسان بستگی دارد. اگر این زلزله با قدرت زیاد به وقوع بپیوندد، چه گنجهایی كه از دل زمین وجود انسان، بیرون نمیریزد و چه معادنی كه پدیدار نمیشود...
پیام خداوند، دشمن منیّت شیطانی است. مانند تیری است كه اگر به قلب منیّت پلید اصابت كند، میتواند شیطان وجود انسان را نابود كند و اگر به قلبش اصابت نكند، در هر حال به او صدمه میزند. بنابراین نفس شیطانی دایماً از راه خداوند، اصول الهی و پیام خداوند گریزان است. حتّی یادآوری خدا و اصول الهی و روح خدا برای نفس شیطانی، مخرّب و خطرناك است. بنابراین، نفس موهوم، انسان را به فراموشی وامیدارد. انسان، غافل میشود، از خداوند، از وظایف الهی، از مقصود و از معشوق...
تا روح خداوند، به گونهای راه اصلی و پیام الهی را به انسان یادآوری میكند، نفس شیطانی، شرایطی را پدید میآورد كه انسان فراموش كند. او را به چیز دیگری مشغول میكند. اجازه تمركز و یادآوری را نمیدهد. و خلاصه هر طور كه شده، مانع به یاد آوردن و به یاد ماندن خداوند و راه خداوند میشود...
توهّم هدایت: فرد گمان میكند كه در مسیر الهی است. در راهی قرار گرفته است كه به ظاهر، مشغول عبادت خداوند است امّا این عبادت كننده، همان شیطان نفس است. این نوع عبادت هم یكی از راههای خودارضایی است. شخص عبادت میكند، از آیه و حدیث دم میزند امّا اگر خوب دقت كنید، میبینید میخواهد با دستاویز قرار دادن این مدارك صحیح، حركت غلط و منحرف خود را توجیه كند. گمان میبرد كه در راه نزدیكی به خداوند است و همین گمان، هلاكش میكند، زیرا بر اثر اعتماد و آرامش كاذبی كه از این توهّم به وجود آمده، فرد، دیگر به دنبال مسیر راستین الهی نیست. عمری در توهّم هدایت و خداپرستی به سر میبرد و در پایان كار، خود را بسیار دور از خداوند مییابد. آنقدر دور كه دیگر خداوند حقیقی و زنده به چشمش نمیآید...
شیطان، او را چنان افسون كرده كه راهی به جز راه پیشنهادی شیطان (كه هم اكنون در آن قرار دارد) را به عنوان مسیر صحیح و طریق الهی نمیپذیرد. دچار چنان تعصّبی است كه هر راهی به جز راه خود را، باطل میبیند. و افسون شده و افسونگر، شیطان است. هر چه شیطان القاء میكند، گمان میبرد كه درست است و واقعیّت دارد..
راه خود را راحت و آسان میپندارد و مسیر واقعی هدایت را سخت و پر فشار، امّا این نیز القائی بیش از جانب شیطان نیست...
مشغولیت و خواستهی جدید: تا انسان میخواهد به خداوند توجه كند و به سوی او برود، شیطان نفسش این منیّت فاسد،دست به كار میشود.مشغولیتیجدید را پیش روی او قرار میدهد،میلی جدید ارائه میدهد، هدف و آرزویی جذاب را معرفی میكند و سعی میكند فرد را به هر چیزی جز خداوند و اصول الهی مشغول كند، تا انسان میخواهد شروع كند، مسألهای جدید و تازه را در برابرش قرار میدهد...
س . با این همه حیله و فریب چطور باید راه خود را در جهت خداوند بپیماییم؟
ج . درست است كه بازیها و حیلههای شیطانی فراوانند. امّا راه، یكی و كاملاً معلوم و واضح است. نیازی نیست خود را به همهی این بازیها مشغول كنید و بعداً از آن، با موفقیت بیرون بیایید. برای گذر از امتحانات الهی موفقیت در برابر دامها و موانع نفس شیطانی چند راه در پیش دارید:
1- اصلاً به این بازیها و اندیشهها توجهی نكنید. بی اهمیت باشید و برایشان ارزشی قائل نشوید.چیزی كه دروغ و فریب است، وهم و رؤیاست چه ارزشی دارد. حتّی به آنها نگاه هم نكنید. خواهید دید كه خود به خود محو و نابود میشوند...
2- این بازیها و دامها را بشناسید و بر آنها آگاه شوید. اگر انسان خطر را بدرستی بشناسد، دیگر با آن درگیر نمیشود...
3- به خداوند توكل كنید زیرا كه خداوند پشتیبان و هدایتكنندهی متوكلان واقعی است. آنها را در حضور الهی رها كنید و بگذارید كه حضور خداوند با آنان هر كاری را بكند كه باید...
امّا پاسخ اصلی یكی است و آن عشق به خداوند است. زیرا مسألهی اصلی، منیّت موهوم است. پس اگر این منیّت پلید از ریشه نابود شود دیگر نه دامی هست و نه فریبی. نه مانعی و نه مقاومتی و البته آشكاری عشق به خداوند، منیّت شیطانی، خودخواهی و
خودبینی را محو كرده و ازمیان بر میدارد...
4- زمزمه ی نامهای خداوند مانند باران است كه میتواند چركها و پلیدیها را بشوید و نفس را از پلیدیهایش پاك و مبرّا سازد.
5- اگر در هدایت دیگران و حل موانعی كه بر سر راه هدایت آنان است همت گمارید، قطعاً، كسی در درون شما هست كه او نیز به حل مسائل و مشكلات شما میپردازد. با محو شدن در خدمت به خداوند و هدایت انسانها، متوجه میشوید كه حداقل دیگر مسئلهی چندانی وجود ندارد كه به حل آن بپردازید.
6- اگر زمان و نیرویت، اگر فضای زندگی تو، در اختیار خداوند باشد و مشغولیت تو، امور الهی، آنگاه دیگر زمانی، فضایی و مجالی برای نفس باقی نمیماند تا بخواهد تو را به بازی بگیرد و تو جهت را با مانورهای منحرف كنندهاش جلب كند.
7-...
ادامه دارد
بازگشت
Share
|