|
نیستم
س- من از بعضی از شاگردانتان چیزهای بسیار عجیبی دربارهی قدرت و اقتدار روحی و الهی شما شنیدهام آیا واقعاً شما این كارها را كردهاید؟
س- استاد من هم متنی را خواندهام كه دربارهی اعمال خارقالعادهی فرد مجهولی است كه اسم او در متن نیامده. ارادهی خدایی. كلامی كه تحول آفرین و مرگبار و ویرانگر است. تسخیر ارواح. خبر از غیب. اشیایی از هیچ... استاد خواهش میكنم بفرمایید كه آیا این متن دربارهی شماست؟
ج- شما چه میبینید؟ در ایمانتان چه چیزی نقش بسته؟ قلبتان چه میگوید و روحتان چه میپذیرد؟ همان درست است همان راست است و همان بر پایهی حقیقت.
آنچه دیده و تجربه شده و شما به عنوان اعمال خارقالعاده از آن نام میبرید مربوط به "هیچ شخصی" نیست. بلكه دربارهی روح خداست. و روح خدا در وجود همهی ماست.
آن شگفتیها محصول وجود احدی نیست مگر تأثیرات آشكار حضور الهی. "حضور حق" در هر جا كه آشكار شود، تغییرات و پدیدههایی به وجود میآورد كه عظمت آن انسان را دچار حیرت میكند. مهم نیست كه حضور خالق متعال از طریق چه كسی و چه چیزی آشكار شود. توجه به وسیله موجب شرك و كفر است...
ابعاد حضور خداوند اسرار حق است و اسرار حق گفته نمیشود زیرا گفتنی نیست. چگونه میتوانم شخصی را به شما نشان بدهم كه حضور خالق متعال از طریق او آشكار شده؟ آن که مجرای اسرار است خود به اسرار پیوسته. روح خدا در اسرار پیچیده شده تا از چشم نامحرمان دور بماند. چگونه برایتان تصویرش كنم؟...
اگر تنها بنا بر آنچه میشنوید بپذیرید، پذیرشتان مردود است و مورد تأیید نیست. روح خدا مانند خداست. بر اغیار آشكار نمیشود درحالیكه كاملاً آشكار است. او با واژه و تعریف شناخته نمیشود و ظاهر نمیگردد باید او را كشف كرد، او را دریافت و به مشاهدهاش رسید و روح خدا جز با عشق و تسلیم محض به مشاهده نمیرسد و هویدا نمیگردد. پس چه ارزشی دارد اگر من بگویم این شگفتیها و عظمتها مربوط به كیست؟ حتّی اگر عین واقعیّت را هم به شما بگویم ارزش چندانی ندارد زیرا این قلب شماست كه میبایست به درك او نایل شود و او را بیابد. شما ممكن است در كلام من یا حدسیات خود شك و تردید كنید امّا در مشاهدات روح خود و ندای قلبتان چگونه میتوانید تردید كنید...
ببینید روح خدا در وجود تك تك شماست. روح خدا در عالم هستی سیال و جاری است. امّا این واقعیّت هم وجود دارد كه ممكن است انسانهایی پیدا شوند كه به یگانگی با روح خدا برسند. اینان در حالیكه انسانند، روح خدا محسوب میشوند. تعدادشان بسیار اندك است شاید یكی در هر زمان...
خالق متعال در اوج آشكاری، ناشناختنی و نادیدنی است. آن كه به روح خداوند كه در درون اوست، پیوند خورده و با او به یگانگی و وحدت رسیده و از طریق او به خداوند پیوسته، مانند خداوند است. در عین آشكاری در ناشناختنی زندگی میكند. در حالیكه بسیار نزدیك است امّا دور از دسترس قرار میگیرد و این برای تردید كنندگان و خودبینان خودپرست است. چنین میكند كه اگر اینگونه نبود، اینان با ظهور و آشكاریش هلاك و نابود میشدند. و البته كه زمان آشكاریش نیز فرا میرسد. دور نیست...
خداوند میتوانست خود را در قالبی برای مردم آشكار كند تا همگان به او ایمان بیاورند و تسلیمش باشند. (و از كجا معلوم كه چنین نكرده باشد) امّا مشاهده و كشف خود را تنها برای تسلیم شدگان و وفاداران میسّر داشت و نه برای هر ادعاكنندهی جاهلی...
تردید و ابهام وجود دارد و خواهد داشت. جز برای منتخبین خداوند و مقرّبین او یعنی تسلیم شدگان و عاشقان...
"من" نیستم و چیزی دربارهی "من" حقیقت ندارد. "او" هست.
من انسانی معمولی هستم مانند شما. میخوابم، میخورم، بیمار میشوم و زمانی هم ظاهراً میمیرم... قدرت و عظمت خداوند از آن روح خداست. روح الهی همان طور كه در تو هست در من نیز هست. "او" در هر كجا، در هر زمان و از هر طریقی كه بخواهد قدرت و عظمت خدا را آشكار میكند.
تنها روح خداست كه قادر به معجزه میباشد زیرا اوست كه در ورای قوانین است...
جریان حقیقت جاری است و در هر جا كه امكانش وجود داشته باشد خود را متجلّی میسازد... اگر آهنگ زیبای فلوت زنی را به فلوت كه وسیلهای ناچیز در دست آن استاد موسیقی است، نسبت دهید، اشتباه كردهاید! آن فلوت زن میتوانست و اكنون نیز میتواند موسیقی رهانندهی خویش را از طریق دیگری بنوازد. من معجزه گر نیستم، معجزهای هم نكردهام، معجزه از آن روح خداست و او در همهی هستی جریان دارد... "من نه میدانم و نه میتوانم و نه هستم. این اوست كه میداند و میتواند و هست."
بازگشت
Share
|