|
با من به من میرسید، نه به فرا من
س- نظرتان دربارهی ریاضت چیست؟ آیا برای ما ریاضت كشیدن را توصیه نمیكنید؟
ج- ریاضت، سختی است و جاییكه عشق باشد سختی و ناراحتی معنا ندارد. با سختی، به سختی میرسید نه به خداوند. با اندوه كار شما به غم و ناراحتی ختم میشود نه شادی و سرور الهی. سرور در امتداد سرور قرار دارد.
نزدیكی به خداوند، شادی و راحتی است نه زجر و ناراحتی. این ریاضت خود آزاری است و البته كه خداوند از خود جدا نیست پس این خود آزاری، آزار خداوند است...
ابلهانه است كه گمان ببریم خداوند از اینكه مخلوق خود را آزار دهد شاد و خرسند خواهد شد. خالق هستی، عاشق مخلوق خود است بنابراین از رنج او سخت ناخشنود است. كسانی كه اینطور فكر میكنند خواسته یا ناخواسته خالق متعال جهان را به دیگر آزاری متهم میكنند.
كسانی كه بر پروردگار متعال تهمتهای نار روا میزنند حتّی كور هم نیستند. كور نمیبیند. امّا اینها خیالبافان بدبیناند كه تنها تصورات توهّمآمیز خود را میبینند و بر پایهی آن زندگی میكنند...
با ریاضت نمیتوان به خدا رسید. آن گریه و زاری كه به سوی خداوند، نزدیك كننده است نه از سر ضعف و افسردگی است بلكه از دل شور و شوق عاشقانه است كه جاری میشود. آنگاه كه سختی با عشق به خداوند در آمیزد دیگر سختی نیست، شادی و راحتی است زیرا عشق كیمیا و كیمیاگر است، غم را به وجد، درد را به شفا و ریاضت را به صفا تبدیل میكند. در مسیر الهی، سختی و ناگواری وجود ندارد. در هدایت الهی، ریاضت یك توهّم است. وقتی شما كسی را دوست دارید و به او عشق میورزید، اگر به خاطر او شدیدترین سختیها و بزرگترین فشارها را هم متحمّل شوید، این عین لذّت بردن است نه ریاضت. از عشق، آسانی پدید میآید نه رنج و مشقّت...
وقتی من هستم فشار و ریاضت هم هست. این من چیزی میخواهد و آن من چیز دیگر. بین این دو جدالی رخ میدهد و یكی بر دیگری غلبه میكند. یكی لذت میبرد و دیگری ریاضت میكشد. امّا در وادی محبت در دنیای دوست، دیگر "من" ای وجود ندارد تا ریاضت بكشد. یا شاد شود. چه برسد به منها.
بازگشت
Share
|