
سرچشمهي همهي شاديها
احتمالاً شما هم شنيدين كه ميگن سلامتي و امنيت دو تا نعمت پنهان هستند كه هر وقت نيستند آدم متوجهشون ميشه. اما يك نعمت پنهان ديگه هم هست كه خيلي مهمتر از اين دوتاست... و اون چيزي نيست بهجز حضور خدا در دل ما.... اين نعمت هم البته هر وقت خيلي كمرنگ ميشه يادش ميافتيم ...
و اصلاً از يك نگاه، ميشه گفت خيلي از مشكلات ما با خدا از همين جا ناشي ميشن. ميدونين چرا؟
چون توجه ماها بيش از اندازه به زندگي بيرونيمونه، فضاي درونيمون هم تحث تأثير نوسانات زندگي بيرونيمون قرار ميگيره، اين توجه به زندگي بيروني، توي مشكلات بيشتر ميشه، چون توي مشكلات همهي توجه ما معطوف مشكلمون ميشه تا هر طور كه شده از اون مشكل خلاص شيم. همين مسأله موجب ميشه تا از همون يك قطره حضور خدا هم كه معمولاً توي دلمون هست غافل بشيم و حضور او در دلمون كمرنگتر بشه، و اون وقت غم و غصه و ناراحتي ما باز هم بيشتر و بيشتر بشه، و در اون اوج ناراحتي و نااميدي، وقتي ديگه راهي بهجايي نداريم، به ناچار بالاخره ياد خدا بيفتيم...
اما اگه فقط هر وقت احساس ناراحتي كنيم به ياد خدا بيفتيم ممكنه مغز و ذهن ما به طور ناخودآگاه ناراحتي و خدا رو يك جورايي به همديگه ببنده و مرتبط كنه و از ياد خدا احساس ناراحتي كنه!
در حاليكه:
اول و آخرش، آشكار و نهانش، و چه ما بدونيم و چه ندونيم، پاسخ همهي نيازهاي ما خداست، و اين حضور "او"ست كه سرچشمه و عامل اصلي همهي شاديهاست.
اگه اين حضور رو در دلمون پررنگ نگه داريم، حتي مشكلات ظاهري زندگي هم ما رو ناراحت نميكنند و آرامشمون رو به هم نميزنند. مثل بزرگان كه در هر شرايط بيروني، در درون دريايي از آرامش و رضايت بودن.
يادمون باشه كه همهي چيزهاي شادكننده، قطرهاي از حضور خدا رو توي دلشون دارن كه ما رو شاد ميكنند. شادكنندگي اونها به خودشون نيست... به اون حضور همراهشونه...، همونطور كه شيريني هر چيز شيريني، از قنديه كه در اون هست. حالا فكر كنين اگه يه قطره حضور در دل ما بشه يه درياچه ... يه درياچه بشه يه دريا ... يه دريا بشه يه اقيانوس ... چي ميشه... ؟!!!
اما اگه بخواهيم قطره بشه اقيانوس بايد فكر و ياد خداي بينهايت بخشنده و مهربون رو به لحظه لحظههاي زندگيمون وارد كنيم... نه اينكه فقط وقتهايي ياد خدا بيفتيم كه همون يه قطره حضورمون شده يه ذره و حال و احوالمون هم گرفته شده و خرابه!
شينا
بازگشت
Share
|