
چه بخواهيم؟
زايري هفتصد كيلومتر را از ميان جنگل و دشت، تپهها و درهها پيمود و سرانجام به قصر فرمانروايي رسيد. وقتي فرمانروا از مشقات و رنجهايي كه او متحمل شده بود مطلع گشت، به او گفت: "هر چه ميخواهي تقاضا كن تا برايت فراهم كنم." مرد به سادگي پاسخ داد: "من لباسي زيبا و كفشهايي براق ميخواهم." درباريان او را احمق خواندند. ما هم به اين مرد ميخنديم اما آيا خودمان بهتر از او هستيم؟ ما نزد شاه شاهان ميرويم و براي برخي چيزهاي مادي مثل خوشي زودگذر، اندكي ثروت و يا قدرت دعا ميكنيم. همهي دنيا با تمام ثروتها و رفاه، با همهي عظمت و شكوهش در مقايسه با موهبتهاي روحي كه خداوند به عزيزانش ميبخشد، بهتر از "لباسي زيبا و كفشهايي براق" نيست.
برگرفته از "براي آن به سوي تو ميآيم"، جي پي وسواني، نشر دايره، چاپ 24، 1385، ص86
نورا
بازگشت
Share
|