بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

دم آ دم

به نام یگانه زنده هستی بخش

 

"الهي زماني که روحت را در من دميدي، نامم را "آدم" نهادي که ياد آور "آن دَم" الهي است. پس دم و باز دم آغاز گشت. با هر "دم" تو ما را مي خواندي  و "باز دم" ما، لبيک به تو بود.

 دم... باز دم ...

اکنون ديري است که آن دم را فراموش کرده‌ايم  و به خود مشغول گشته‌ايم. خود را به هر سو  مي‌زنيم تا شايد دمي آن دم را دريابم و به آرامش رسيم. اما...

           افسوس که نه راه را به درستي مي‌شناسيم و نه تواني در ما مانده است.

پس با همه ناتواني مان به تو باز مي‌گرديم و "دم آ دم" تو را مي خوانيم. باشد تا بار ديگر آن دم را، به ياد آوريم و به سروري ابدي دست يابيم."

 

قصه گم شدن آدم ها از دم الهي، قصه‌اي است به قدمت تاريخ. در حقيقت از همان جا بود که قصه‌ي دوري‌ها شکل گرفت و غصه بخشي از زندگي‌مان شد. ما فراموش کرديم که به راستي که بوديم که چه بر سر مان آمده است؟ اکنون کجا هستيم و به کجا خواهيم رفت؟ هم نشيني با خدا افسانه شد و هم دمي با او خيال. "من" ها به شکل‌هاي مختلف به رقص در آمدند و به خود نمايي پرداختند:

بچه من، مال من، خانه من، کشور من، نژاد من، دين من و... من، ...من،.. . و اين "من" ها بود که هر روز رنجي به رنج ما افزودند و دردي به دردمان اضافه نمودند. ديگر اثري از "او" نبود. همه جا شب بود و من!

اما يک شب از همين شب هاي نا آرام، او آمد و شب آرام يافت...

 

"قسم به روز روشن.

     و به شب، آن دم که آرام گيرد.

          که پروردگارت، نه تو را وا گذاشته و نه دشمن داشته."  (ضحي/1-3)      

                                                                                                            

اکنون کسي است که بر در خانه ي ما مي کوبد. "دَم" اش الهي است و ما را به خود مي‌خواند. پس بر ماست که با هر "باز دم" دعوتش را لبيک گوييم.

مباد برود. که اگر برود خدا رود. پس اين دم را غنيمت شماريم و به ريسمانش در آويزيم. که فرصت ها رو به پايان است و نجات ايمان داران در پيش.

 

 

آوا

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com