
رانندگی، بندگی یا شرمندگی!
به نام خدا
شما در روز چند ساعت رانندگی میکنید؟ در اين مدت چقدر بـه یاد خدا و بندگی او هستید؟ تعجب نکنید اینها ظاهراً ربطی به یکدیگر ندارند اما شاید بشود به نوعي، به هم ربط پیدا کنند. چه طور؟ کمی حوصله کنید تا برایتان بگویم.
شاید شما هم با این نظر موافق باشید که مشکل اصلی ما در بندگی خداوند، نداشتن قدرت تشخيص کارها و رفتارهاي خوب و بد از يكديگر نيست. گره کار بسياري از ما اینجاست که فراموشکار هستیم و یادمان میرود بايد خدا را بندگي كنيم؛ مدام کسی یا چیزی باید چرتمان را پاره کند. معمولا وقتی فرصت بندگی وجود دارد مـا حواسمان جای دیگری است و زماني متوجه قضيه ميشويم كه یا فرصت انجام آن کار از دست رفته است یا توان لازمش را ديگر نداریم. حالا که ميزان قابل توجهي از وقت ما در ماشین و در آمد و رفت و سفر میگذرد، چه طور است گاهی به جای حرصخوردن از مسدود بودن مسير، از فرصت استفاده كنيم و به شباهت برخي از توصيههاي رانندگی به نكات لازمالرعايه در "بندگی" فکر کنیم! با این كار ميتوانيم هم در آداب رانندگیمان كمي تجديد نظر کنیم، هم درسهای بندگی را با استفاده از زماني كه عملا مرده حساب ميَشود، مرور کنیم و هم از همه مهمتر، هوشياريمان را بالاتر ببريم. براي شروع، به چند نکته اشاره ميكنم شما میتوانید موارد ديگري را پیدا و به آنها اضافه کنید.
چند توصيهي ايمني كه بايد جدي بگيريم:
1ـ کمربند ایمنی جلوی تصادف را نمیگیرد اما باعث میشود آسیب کمتری ببینیم پس قبل از شروع حرکت حتماً آن را ببندیم. کمربند ایمنی در مسیر بندگی خداوند میتواند شروع كردن با نام پروردگار و صدقه دادن باشد. ("بهترين صدقات، ذكر اسماء الله و ياد خداوند است و صدقه، دوركنندهي بلاها، بيماريها و سختيهاست"1.)
2ـ رعايت فاصلهي ايمن به ما اين امكان را ميدهد كه در صورت بروز حوادث غير مترقبه، فرصت كافي براي نشان دادن عكسالعمل داشته باشيم. رانندگی در اتوبان و جادهي مستقیم مثل بندگی در صراط مستقیم، سریعترین راهی است که ما را به مقصد ميرساند اما اين موضوع نبايد ما را به زيادهروي و تجاوز به حريم و حقوق ديگران متمايل كند. بايد تا جايي كه ميتوانيم از برخورد و تصادم جلوگيري كنيم!
3ـ هوشياري و دقت، از شروط اوليهي رانندگي است. حواسمان به رانندگی (بندگی) خودمان باشد و به دنبال عيبجويي از عملكرد ديگران نباشيم. عدم توجه به علائم و رعايت نكردن فرامين و هشدارهاي راهنمايي و رانندگي ايمني و سلامت ما و سايرين را به خطر مياندازد: استفاده كردن از تلفن همراه، ورود ممنوع رفتن، رد کردن چراغ قرمز، سبقت نابجا گرفتن و لایی کشیدن،... به جریمه شدن یا گرفتاریها و خطاهاي بعدي منجر میگردد. در ضمن، در حال حرکت، از فرستادن پیامک اكيدا خودداري شود! اين كار يعني که ما ظاهراً در حال رانندگی هستيم اما دل و حواسمان جای دیگری است چيزي كه به آن در قاموس بندگی "نفاق" میگویند.
6ـ هماهنگ كردن سرعت خودرو با شرايط جاده و زمان سفر از مهمترين نكات ايمني است. سعی کنیم سرعت حرکتمان را در رانندگی (و بندگی) طوری تنظیم کنیم که نه از حد مجاز بالاتر باشد (دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است!) نه باعث سد كردن راه ديگران شود.
7ـ حتما به وسايل ايمني مجهز باشيم! اگر در رانندگی (يا بندگی) در جادههای كوهستاني و گردنههای خطرناک یا جادههای برفی و مهآلـود حرکت میکنیم، توجه داشته باشيم كه یک غفلت کوچک ميتواند منجر به سقوط در ته دره شود. پس در مسيرهاي مشكوك و مبهم كه ديد كافي نداريم، با احتیاط کامل و با دندهي سنگین حرکت کنیم و چراغ مهشکن و زنجیر چرخ به همراه داشته باشيم (همان طور كه عقل و توكل ميتوانند ايمني حركت در مسير بندگي را تضمين كنند). همچنین حواسمان باشد که هر لحظه امكان دارد با موانع و حیواناتی در جاده برخورد كنيم که راه را موقتا مسدود ميكنند. با آنها صبوری کنیم و بگذاریم رد شوند!
...
چند توصيهي راهبردي:
1ـ آینههای ماشین تضمينكنندهي سلامت سفر هستند نه تزيينكنندهي وسيلهي سفر! اگر آینه نباشد از اتفاقات پشت سر و اطرافمان بيخبر ميمانيم. در طريق بندگی، آینهي ما اطرافیان2 و زندگي گذشتگان است و میتوانیم انعكاس اشکالات و مسائل احتمالي را در آنها ببینیم.
2ـ آن قدر با احتیاط، مجهز و برنامهريزي شده حرکت کنيم که سربار دیگران نشويم. آیا رانندهای(بندهای) که ماشينش را يدك كشيدهاند و به مقصد رسیده با کسی که پیشبینی و محاسبه کرده و با تجهیزات کافی رانندگی کرده یکسان است؟ ("آیا دانا و نادان با هم برابرند؟"). بخصوص، حواسمان به آمپر بنزین خودرو باشد. ببینيم با ذخیرهی سوخت و انرژی موجود تا کجا میتوانیم برویم. اگر بنزین كافي نیست و وقتمان هم محدود، بازيگوشي نكنيم و در جادهها و خیابانها پرسه نزنيم!
3ـ وای به حال رانندهای (بندهای) که نمیداند به کجا میخواهد برود! رانندگی هدف نیست، امكان و راهی است برای رسیدن به مقصد. باید بدانیم که برای دیدن چه کسی یا تجربهي چه چیزی سختي رانندگی (بندگی) را به جان میخریم. به همراه داشتن نقشه يا مشورت كردن و استفاده از راهنمايي افرادي كه با مسير آشنا هستند، به ميزان قابل توجهي در وقت و انرژي صرفهجويي ميكند و از سرگردان شدن و احيانا هرگز نرسيدن، جلوگيري مينمايد.
4ـ به ايست پليس نامحسوس توجه كنيم. ناديده و ناشنيده گرفتن آن، به ضرر خودمان است. دوربینها شمارهي متخلف را ثبت ميکنند و بالاخره کمی جلوتر، پليس او را مجبور به توقف خواهد كرد. توجيه كردن خلاف، عذر و بهانه آوردن و آسمان و ریسمان به هم بافتن، نتيجه نخواهد داشت. بايد اشتباه را پذيرفت و جریمهاش را پرداخت. اما پلیس نامحسوس در جادهي بندگی خدا کیست!؟
5ـ وای به حال ما اگر افسر یا مأمور راهنمایی و رانندگی باشيم و خلاف كنيم! در اين صورت ديگر از بقيه چه انتظاري ميتوان داشت؟
...
و چند توصيهي متفرقه
ـ بندگی خود را در بوق و کرنا کردن و نمایش دادن مثل بوق زدن بیدليل است که فقط جلب توجه میکند و گوش مردم را آزار میدهد.
ـ تک سرنشین حرکت نکنيم. حداقل چند نفر دیگر را هم سوار كنيم تا دعای خیرشان پشت سرمان باشد. خوش به حال آنهایی که میتوانند به اندازه یک اتوبوس یا قطار، مسافر در راه مانده را به مقصد برسانند.
...
امروز تصمیم گرفته بودم با عمل به همهي این توصيهها رانندگی کنم اما هنوز به مقصد نرسیده بودم که مجبور شدم در گوشهای خلوت بايستم و گریهي مفصلی بکنم. قرار بود موقع رانندگي، بندگی را به یاد بیاورم اما جز شرمندگی چیزی به یادم نمیآمد.
مانا
1ـ جريان هدايت الهي، ا.م. رامالله، ص60
بازگشت
Share
|