
بندهي " او " یا در بند...؟
بسم ا... الرحمن الرحيم
نوك تيز، نوك تيز، نوك تيز،... واي اين يكي چيزي نمانده بود كه از پلهها كلهمعلق شود....
خاطرهي اين صحنه، از چيزي حدود دو يا سه سال پيش كه كفشهاي زنانهي دراز و نوك تيز مُد شده بودند، همچنان در ذهنم باقي مانده است.
هميشه همين طور است، اگر در يك خيابان، كه خصوصاً محل خريد هم باشد، كناري بايستي و خوب به كساني كه از كنارت ميگذرند، نگاه كني، صحنهاي كم و بيش مشابه با صحنهي توصيف شده در فوق را ميبيني. كفشها، لباسها، آرايشها، و... هاي يكجور و يا مشابه! اما مسأله تنها به اينجا ختم نميشود.
گلدار، گلدار، گلدار... راهراه، راهراه، راهراه... طرح ليوانهايي است كه صاحبخانه با غرور از اين كه موفق شده پا به پاي مُد قدم بردارد و از آن عقب نيفتاده است! براي مهمانهايش در آن چاي ميآورد.
چوبي، چوبي، چوبي...، پارچهاي، پارچهاي، پارچهاي... مبلها و راحتيهايي هستند كه به تناوب مُد و دِمُد ميشوند. كاغذ ديواري، كاغذ ديواري، كاغذ ديواري... رنگ مات، رنگ مات، رنگ مات... البته نه همان رنگ مات قبلي، بلكه؛ سفيد، سفيد، سفيد...، استخواني، استخواني، استخواني...، و اين تغيير مُدها نه تنها در طرح و رنگ كفش، لباس، مدل مو، آرايش، دكوراسيون منزل، ظروف و... اِعمال ميشوند، بلكه دامنهي آن به ابعاد مختلف زندگي هم كشيده شده است، و تقريباً چيزي نيست كه از اين قاعده مستثني باشد، به طوري كه همهي دويدنها و...، هر طور شده پول درآوردنها، تا جايي كه گاه ممكن است حتي به جرم و شايد هم جنايت! و در مجموع حق را ناحق كردنها هم بيانجامد، غالباً براي همين مُد روز بودنهاست، كه دغدغهي بزرگ بسياري از مردم در زندگيهايشان شده است.
جالب اينكه اغلب ما كه وارثان گنجينههاي معنوي ايران زمين هستيم نيز، از اينكه اينچنين از طراحانِ معمولاً ناشناسِ اين مُدها (كه شايد در خانههاي خودشان در كشورهاي خارجي لميدهاند، و اين همه آدم را در سراسر جهان سرِ كار گذاشتهاند و پولها را به جيبشان ميزنند)، تقليد و پيروي ميكنيم، نه تنها هيچ گله و شكايتي نداريم، تازه عبد و عبيد آنها هم هستيم. آنوقت گمان ميكنيم كه صحبت كردن از خدايان متعدد، ديگر مربوط به زمانهاي قديم است! اما هيچكس فكر نميكند كه تمام وقت و انرژي خود را در خدمت كيست، و بنده و عبد و خدمتگزار چه كسي است؟
پرنا
بازگشت
Share
|