
آيا شما با خدا نسبتي داريد؟
در تعطيلات كريسمس، در يك بعد از ظهر سرد زمستاني، پسر شش هفت سالهاي جلوي ويترين مغازهاي ايستاده بود. او كفش به پا نداشت و لباسهايش پاره پوره بودند. زن جواني از آنجا ميگذشت. همين كه چشمش به پسرك افتاد، آرزو و اشتياق را در چشمهاي او خواند. دست كودك را گرفت و داخل مغازه برد و برايش كفش و يك دست لباس گرم خريد.
آنها بيرون آمدند و زن جوان به پسرك گفت:
"حالا به خانه برگرد. اميدوارم كه تعطيلات شاد و خوبي داشته باشي."
پسرك سرش را بالا آورد، نگاهي به او كرد و پرسيد: "خانم! شما خدا هستيد؟"
زن جوان لبخندي زد و گفت: "نه پسرم. من فقط يكي از بندگان او هستم."
پسرك گفت: "مطمئن بودم با او نسبتي داريد"
نوشتهي دان كلارك
* * *
هر يك از ما نيز اگر به راستي با خداوند نسبت "بندگي" داشته باشيم، به همان نسبتِ بندگيمان، متجلي كنندهي صفات او در خود خواهيم بود. آري، محك سنجشِ ميزان قرابت ما با خداوند، ميزان شباهت ما به اوست.
شينا
بازگشت
Share
|