بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

دعاي ابو حمزه‌ي ثمالي

اين دعا را ابوحمزه‌ي ثمالي از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام کاظم (ع) از حضرت سجاد نقل کرده است.

 

به نام خداوند بخشاينده‌ي مهربان

 

خداي من‌!‌ مرا با عذاب و عقوبت و مجازاتت ادب نكن.

و مرا دچار حيلت‌هاي خويش مساز.

خوش‌بختي من كجاست پروردگار من، وقتي سعادت جز از مشرق دست‌هاي تو طلوع نمي‌‌‌كند.

مفرّ من، روزنه‌ي نجات من، گريزگاه من كجاست وقتي هيچ پناهي جز تو نيست.

نه آن كس كه نيكي مي‌كند، از ياري و رحمت تو مستغني است،

نه آن كس كه اهل بدي و بي‌باكي است و در مسير نارضايتي تو قدم مي‌زند،مي‌تواند از حيطه‌ي قدرت تو خارج شود.

ياربّ، ياربّ، ياربّ،

خداي من‌!‌ من تو را به خودت شناختم، با خودت و به واسطه‌ي خودت.

تو بودي كه مرا به سوي خودت راه نمودي.

تو بودي كه مرا به خودت خواندي و دعوتم كردي.

اگر تو نبودي و اگر تو نمي‌‌‌كردي، من چه مي‌دانستم كه تو كيستي.

سپاس خدايي را سزاست كه صدايش مي‌كنم، پاسخم مي‌گويد،

اگر چه وقتي او مرا صدا مي‌زند، من كاهلي مي‌كنم

و سهل‌انگاري براي پاسخ گفتن و جواب دادن.

سپاس خدايي را سزاست كه هر چه از او مي‌طلبم، عطا مي‌كند.

اگر چه وقتي او درخواستي مي‌كند، يا چيزي مي‌طلبد، من بخل مي‌ورزم و خسّت به خرج مي‌دهم.

سپاس خدايي را سزاست كه هر وقت بخواهم، مي‌توانم صدايش كنم

و هرگاه در پي خلوتي با او باشم، بي هيچ واسطه‌اي مي‌توانم داشته باشم

و او هميشه برآورنده‌ي خواسته‌هاي من است.

سپاس خدايي را سزاست كه غير از او را نمي‌‌‌خوانم 

و اگر بخوانم، پاسخي نمي‌‌‌شنوم.

سپاس خدايي را سزاست كه به غير او دل نمي‌‌‌بندم

و اگر ببندم هم، دلم را مي‌شكند و پشتم را خالي مي‌كند.

سپاس خدايي را سزاست كه به او تكيه مي‌كنم و او گرامي‌اممي‌دارد و دست نوازش بر سرم مي‌كشد و به مردم تكيه نمي‌‌‌كنم كه اگر كنم، خوارم مي‌كنند و تنهايم مي‌گذارند.

سپاس خدايي را سزاست كه از من بي‌نياز است اما با من دوستي مي‌كند و به من محبت مي‌ورزد.

سپاس خدايي را سزاست كه بامن بردباري مي‌كند، انگار كه من هيچ گناهي نكرده‌ام، به گونه‌اي در من مي‌نگرد انگار كه هيچ خطايي از من سر نزده است، با من طوري رفتار مي‌كند انگار كه هيچ لغزشي نداشته‌ام.

اين خدا، اين خداي من، به راستي ستايش‌برانگيز است. به حقيقت دوست داشتني است و به واقع سجده كردني.

راستي كه محبوبي به خوبي او نيست و او معشوق‌ترين من است.

خدايا!آن‌چنان كه من دريافته‌ام، راه‌ها به سوي تو هموار است و چشمه‌هاي جوشان اميد، نزد تو سرشار.

دست اميد و استمداد گشودن به منبع فضل تو مجاز است

و درهاي دعا و نيايش براي فرياد كنندگان و طالبان تو باز.

خدايا من دريافته‌ام كه تو براي اميدواران، موضوع اجابتي و براي دردمندان و گرفتاران محل پاسخ و رحمت.

خدايا!پناه گرفتن در سايه‌ي كرامت تو و راضي شدن به قضاي تو، چه جايگزين شيريني است در مقابل بخل بخيلان و چه مفرّ حيات بخشي است در برابر دارايي خسيسان و خودخواهان.

خدايا!من رسيده‌ام به اين حقيقت شيرين كه مسافر مقصد تو راهش نزديك است و تو پوشيده نيستي از بندگان خودت

و آن‌چه تو را نديدني مي‌كند، پرده‌ي كردار بندگان است.

خدايا!من روي نياز به درگاه تو آورده‌ام و دست تمنا به سوي تو دراز كرده‌ام و سفره‌ي استغاثه پيش تو گشوده‌ام و به ريسمان دعاي تو آويخته‌ام، بي آن كه لياقت عفو تو را داشته باشم و شايستگي اجابت خواسته‌هايم را.

آن‌چه مرا به درگاه تو كشانده، اطمينان به كرامت توست و اعتمادم به درستي وعده‌هاي تو و پناه ايمانم به وحدانيت تو و معرفت يقين آكنده‌ام به اين حقيقت كه مرا خدايي جز تو نيست و تو يگانه معبود بي‌همتا و شريكي.

خداوندا! تو گفته‌اي

و كلام تو حق است

و وعده‌ي تو راست كه:

"از فضل خدا طلب كنيد"

"خداوند نسبت به شما رحيم و مهربان است".

و اين دور از شأن صفات توست آقاي من!

كه امر به خواستن كني و پرهيز از عطا كردن،

و تو بخشنده‌تريني به اهل مملكت خويش

و مهربان‌ترين و رئوف‌ترين نگا‌ه‌ها ‌از آن توست.

خداي من! كوچك كه بودم با بخشش و نعمت و مهرباني پرورشم دادي،

و در بزرگي آوازه‌ام را بلند بخشيدي.

تو همان كسي كه دنياي مرا گهواره‌ي احسان و فضل و نعمتت قرار دادي

و براي آخرت، معرفتم را به سوي عفو و كرامتت، سوق دادي.

مولاي من! آن‌چه مرا به سوي تو دلالت مي‌كند، دل من و دوستي من است و همان شفيع من به نزد تو خواهد بود،

و من به هدايتگري اين راهنما مطمئنم

و از شفاعت اين شفيع، دل آرام.

اي خداي من! سرور من! مولاي من!

تو را به زباني مي‌خوانم كه آلودگي گناه، الكنش كرده است.

با قلبي به وادي مناجات تو گام مي‌نهي كه سنگيني معصيت، پشت حياتش را خميده است.

خدايا! در عرصه‌ي حضور تو، گريزانم و شائق، ترسانم و اميدوار و با حسي آميخته از اين همه، تو را مي‌نگرم و به تو رو مي‌كنم.

مولاي من! وقتي به گناهانم مي‌نگرم، وحشت بر تمام وجودم سايه مي‌اندازد

 و وقتي كرامت تو نگاه مي‌كنم، قلبم به چراغ طمع، روشني مي‌يابد.

اگر ببخشي كه برترين بخشش‌ها برازنده‌ي توست

و اگر عذاب كني، ستم به بارگاه تو راه ندارد.

خداي من! اين كه رويم از معصيت سياه است و پشتم از بار گناه خميده، اما باز به تو رو مي‌كنم و از تو حاجت مي‌طلبم، فقط مهرباني و كرامت توست كه جرأتم مي‌بخشد.

خدايا! علي‌رغم اين همه بي‌شرمي كه كرده‌ام، پشتوانه‌ام در بلاها و سختي‌ها، فقط مهر و رحمت توست.

خدايا! من رسيد‌ه‌ام ‌بدين پايه از اميد كه تو آرزوهاي مرا با ترازوي لياقت‌هاي من نمي‌‌سنجي. ملاك تو در بخشش، ارزش من نيست. كرامت خود توست.

پس بدي‌هاي من تو را از اجابت و كرامت و رأفتت باز نمي‌‌‌دارد.

خداي من! دست اميدم را بگير و گوش اجابت به نيايش‌هايم بسيار.

اي بهترين ملجاء دعاي نيايشگران و اي بهترين تكيه‌گاه و پناه اميدواران!

سرور من! سيد من! مولاي من!

كوه آرزوهايم اگر چه سر يه آسمان مي‌كشد،

اما ره‌توشه‌ي رفتارم حقير و زشت و شرم آور.

تو نعمت عفوت را با پيمانه‌ي آرزوهايم ببخش نه با ظرف كوچك و آلوده‌ي اعمالم.

و مرا به تلافي بدي‌هايم مجازات مكن

كه شأن كرامت تو برتر از مجازات گنه‌كاران است. و ظرفيت حلم تو افزون‌تر ازكيفر تبه‌كاران.

و من اي آقاي من! پناهنده‌ي فضل تو شده‌ام، به كرمت تو دخيل بسته‌ام ‌

و از تو، از خشم تو به دامن مهر تو گريخت‌ه‌ام ‌

و دل به آن سطر از كتاب عفو تو خوش كرد‌ه‌ام ‌كه گنه‌كاران خوش گمان به خويش را وعده بخشش عطا فرموده‌اي.

و من مگر چيستم اي خدا و چقدر وزن وجودي من است و چه جايي از پهنه‌ي بيكران عفو تو را اشغال مي‌كنم؟

پس به كرامتت بگذر و از دريچه‌ي عفوت به اين خطاكار بنگر.

خداي من! اين تن عريان گناه، نيازمند لباس ستاري توست.

تو را به آبروي تو سوگند كه آن را در آفتاب سوزان شماتت، رها مكن.

خدايا! من واقفم به اين حقيقت تلخ كه اگر از بندگان تو كسي گناه مرا فهميد، من پرهيز مي‌كردم از ادامه‌ي گناه

ويا اگر تو در عقوبت و مجازات، اهل تعجيل بودي، باز من مي‌ترسيدم از تكرار گناه.

اما اين را تو نيز مي‌داني كه اين ماجرا نه از سر بي‌اعتنايي به توست

 و يا خوار و كوچك و بي‌مقدار شمردن تو

و از بندگان تو كوچك‌تر دانستن تو.

پناه بر تو از اين گمان، پناه بر تو.

بل همه از اين روست كه تو خداي من!خوب‌ترين پوشاننده‌اي دقيق‌ترين حكم كننده‌اي، 

مهربان‌ترين بخشنده‌اي، زيباترين درگذرنده‌اي

و بيش‌ترين آمرزنده‌اي. تو علي‌رغم دانستن نهاني‌ها، پرده‌ي كرامت بر عيوب و گناهان مي‌افكني،

و مجازات و تنبيه را با دست‌هاي حلم خويش به تأخير مي‌اندازي.

پس سپاس و ستايش براي توست به خاطر اين حلم در پي علمت،

اين شكيبايي بعد از دانايي‌ات،

و اين عفو در عين قدرتت.

پس اين حلم توست اي خدا كه به من جرأت معصيت مي‌بخشد و اين خطاپوشي توست كه از شرم و حياي من مي‌كاهد،

و اين علم به گستردگي رحمت توست و عظمت عفو تو كه ارتكاب محارم تو را ميسر مي‌كند.

اي بردبار بخشنده‌!‌

اي زنده‌ي جاوداني‌!‌

اي آمرزنده‌ي گناهان!

و اي پذيرنده‌ي توبه‌ي بندگان‌!‌

اي دارنده‌ي منت عظيم و احسان قديم‌!‌

كجاست آن پرنده‌ي زيباي اغماضت‌؟

كجاست آن گذشت بلند مرتبه‌ات؟

كجاست آن گشايش نزديكت؟

كجاست آن فريادرسي شتابناكت؟

كجاست آن رحمت بي‌منتهايت؟

كجاست آن هديه‌هاي ارزشمندت؟

كجاست آن بخشش‌هاي گوارايت؟

كجاست آن جايزه‌هاي شايانت؟

كجاست آن فضل با عظمتت؟

كجاست آن نعمات متراكمت؟

كجاست آن احسان ديرينه‌ات؟

كرامتت كجاست اي كريم‌ترين بخشندگان؟

با همان كرامتت مرا درياب.

وبا رحمتت مرا رهايي بخش اي بنيان‌گذار خوبي!

اي خالق زيبايي و اي تسرّي‌بخش جمال!

اي بخشاينده‌ي نعمت! و اي پديدآورنده‌ي فضيلت.

اميدمان و تكيه‌مان در رستگاري به اعمال‌مان نيست.

همه‌ي اتكال‌مان به فضل توست.

به اين است كه تو اهل تقوي و مغفرتي.

بناي آغازت بر نعمت و احسان بوده است

و استمرارت بر كرامت و غفران

و ما مانده‌ايم كه شاكر كدامين نعمت تو باشيم.

انتشار خوبي‌ها يا استتار بدي‌ها؟

عيان كردن آن خوبي‌ها كه نيست يا پوشاندن اين بدي‌ها كه هست؟

پديدآورنده‌ي بلاهاي نعمت‌انگيز

يا رهايي بخشيدن از مهلكه‌هاي مخاطره‌انگيز؟

اي دوست هر كس كه تو را دوست بدارد!

اي نور چشم هر كس كه به تو پناه بيارد و از ديگران تكيه بگيرد!

همه‌ي خوبي‌ها نزد توست و انواع بدي‌ها نزد ما.

 به خوبي خوبي‌هايت از بدي‌هاي ما درگذر.

و كدام جهل و ناداني است اي خداي من كه جود تو آن را نپوشاند؟

و كدام زمان طولاني‌تر است از مهلت حلم‌آميز تو؟

و چه ارزشي دارد كارهاي ما در برابر نعمت‌هاي تو؟

و چگونه مي‌توان كارهاي خوب را به ميزان كرامت تو افزايش داد؟

و چگونه ممكن است دست‌هاي باز رحمت تو بر گناه‌كاران تنگ بگيرد؟

اي سينه فراخ آمرزش! اي بال‌هاي گشوده‌ي رحمت!

به عزتت سوگند اي مولاي من! كه اگر از درخانه‌ات براني‌ام هم نمي‌‌روم

و دست از ستايش تو نمي‌‌كشم

و اين به خاطر دريافتي است كه از مهرباني و كرامت بي نظير تو نصيبم شده است.

اما تو هر چه بخواهي مي‌كني و هر چه كني شايسته است.

هر كه را بخواهي عذاب مي‌كني به هر شكل كه بخواهي.

به هركه بخواهي مهر مي‌ورزي، به هر گونه كه بخواهي. فداي خواستنت.

كسي شأن بازخواست از تو ندارد.

امر تو شراكت پذير نيست.

ستيز در ملك تو راه ندارد

و حكم تو تضاد بر نمي‌‌دارد

و هيچكس را ياراي اعتراض به تدبير تو نيست

كه كار خلق تمامي به دست توست.

آفرين بر تو اي پروردگار جهانيان و مبارك باد نام تو.

اين‌جا جايگاه پناهندگي به توست.

اين آستان، جاي سر نهادن است

و اين آغوش، براي دل سپردن و پناه گرفتن

و اين بنده، بنده‌اي است كه به مهرباني تو خو كرده است

و در دامن نعمت‌هاي تو پرورده شده است

و تو مهربان‌تر از آني كه عفو و بخشش خويش را بر او دريغ كني

و فضل و رحمت و مهرباني تو هرگز كاستي‌پذير نيست.

تكيه و اعتماد ما به پيشينه‌ي گذشت توست

و عظمت فضل تو

و وسعت رحمت تو.

خداي من! يعني ممكن است كه تو اين دل اميدوار ما را بشكني

و آرزوهايمان را بر باد دهي

و نقشه‌ي خوش‌بيني ما را نقش برآب كني؟

نه، چنين احتمالي محال است و هرگز اين گمان به ساحت لطف تو راه ندارد

و دل آرزومند ما چنين گواهي نمي‌‌دهد.

خداي من! اين ماييم و يك دنيا اميد به كرامت تو.

اين ماييم و آرزوي بيكران محبت تو.

در همان حال كه گناه مي‌كنيم، چشممان به پرده‌ي اغماض توست و وقتي تو را مي‌خوانيم، اميدمان به شنيدن پاسخ استجابت توست.

پس مولاي من ما! اميدها و آرزوهايمان را محقق كن.

ماخود واقفيم كه شايسته نيستيم و خوب مي‌دانيم كه مستحق چيستيم.

ولي احاطه‌ي علم تو بر ما و آن چه ما از مهرباني تو مي‌دانيم، به اين اميد روشن‌مان مي‌كند كه تو روي از ما بر نمي‌گرداني. 

 اگر ما اهل رحمت نيستيم، اگر ما مستحق مغفرت نيستيم، تو كه اهل جود و سخا و كرامتي.

دامنه‌ي رحمت تو كه بر گناه‌كاران تنگ نيست. پس بر ما منت گذار و با ما چنان كن كه شايسته خدايي توست.

كه ما نيازمند رأفت توايم

و محتاج دست‌هاي رحمت تو

اي آمرزنده‌ي هر چه گناه‌!‌

به نور تو بود كه ما هدايت شديم

و به مدد فضل تو به قله‌ي استغنا رسيديم

و شب و روز را در بستر نعمت‌هاي تو گذرانيديم.

اينك اين كوله بار گناهان ماست پيش روي تو

و اين هم دست‌هاي توبه و استغفار ماست آويخته به دامن تو.

تو با نعمت‌هايت دست دوستي به ما دادي و ما با گناهان‌مان به آتش دشمني دامن زديم.

از آن سمت خوبي‌هاي تو بود كه بر ما فرود مي‌آمد و از اين سمت، بدي‌هاي ما كه به سوي تو صعود مي‌كرد.

تو از ازل خداوند كريم بوده‌اي و هميشه چنين خواهي بود.

اين همه زشتي و گناه كه از ما به تو مي‌رسد، تو را در نزول نعمت‌هايت مردّد مي‌كند. دست تو را براي هدايايت نمي‌‌بندد،

و تو را از كرامت و مهرباني باز نمي‌‌دارد.

تو چه پاك ومنزّهي!

چه بردبار و صبوري!

چه بزرگ ومهرباني!

هرچه خوبي از تو آغاز مي‌شود،

و هر چه كرامت به تو باز مي‌گردد.

چه مقدس است نام‌هاي تو

و چه بلندمرتبه است ثنا و ستايش تو

و چه ارجمند و گرامي است ساخت‌ها و پرداخت‌هاي تو.

خداي من! بزرگي تو بيكران‌تر است از اين كه با كارهاي من مقايسه شود.

شكيبايي تو افزون‌تر است از اين كه با گناهان من قياس گردد.

پس ببخش اي خداي كريم!

درگذر اي مولاي مهربان! اغماض كن اي آقاي دو جهان!

خداوندا! ما را مشغول ياد خودت كن،

و از خشم عقوبت‌بار خويش در دامن خودت پناهمان ده،

و از عذاب خودت امنيت‌مان ببخش،

و از مشرب مواهب خويش سيراب‌مان ساز،

و باران فضل رحمت خويش را بر ما ببار،

و زيارت خانه‌ي خويش را نصيب‌مان فرما،

و نيز زيارت قبر پيامبرت را كه صلوات و رحمت و مغفرت و رضوان تو هماره نثار او و خاندان او باد.

اين تويي اجابت‌كننده‌ي نزديك.

خدايا! حيات‌مان را سر شار از اطاعت خودت قرار ده

و مارا بر دين خودت و سنت پيامبرت بميران.

خدايا! از گناهان من درگذر و پدر و مادرم را غريق رحمت خويش ساز

و با آنان به مهر و ملاطفت رفتار كن؛ آن چنان كه آنان در دامان لطف خويش مرا پروردند

و خوبي‌هايشان را پاداش ده و از بدي‌هايشان در گذر.

خدايا! سايه‌ي رحمت و مغفرت خويش را بر سر تمام مؤمنانت از مرد و زن و مرده و زنده مستدام بدار

و ميان ما و آنان خير و نيكي و بركت جاري فرما.

خدايا! زنده‌ي ما و مرده‌ي ما،

شاهد ما و غايب ما،

مرد ما و زن ما،

كودك ما و بزرگ ما،

آزاد ما و بنده‌ي ما،

همه و همه را در آغوش رحمت و مغفرت خويش پناه ده.

هر كه از خدا روي گرداند، بر محل دروغ نشست،

و به پرتگاه ضلالت و گمراهي رسيد،

و دچار زيان و خسراني آشكار شد.

خدايا! بر محمد و آل او درود فرست و عاقبت امر و انجام روزگارم را بخه خير و سعادت منتهي كن،

و دل‌مشغولي‌هاي عمده‌ي مرا از دنيوي و اخروي، كفايت كن

و كسي را كه به من رحم نمي‌‌كند، بر من تسلط نبخش و خودت نگهبان جاودانه من باش،

و آن نعمت‌هاي خوب خودت را از من باز پس مگير،

و مرا ميهمان مستمر سفره خويش قرار ده،

كه هميشه گسترده است، تمامي‌ناپذير است و حلال و پاك و دوست داشتني است.

خدايا! مرا با دست‌هاي خودت و در سايه‌ي نگاه خودت و در سايه‌ي نگاه خودت و در آغوش و پناه خودت حفظ كن!

و در اين سال و در همه سال زيارت خانه خودت وقبر پيامبر و ائمه طاهرينت را روزي‌ام فرما!

و دست دل مرا از اين زيارتگاه‌هاي شريف و منزل‌هاي سرشار از كرامت كوتاه مكن،

خدايا! مرا چنان به درگاهت بپذير كه هرگز نافرماني تو را نكنم. ذهن و دل و دستم را از هر چه خير و نيكي است، آكنده ساز،

و تا زند‌ه‌ام ‌وجودم را شبانه روز از ترس و خشيت خويش خالي مكن اي پروردگار جهانيان!

اين چه سرّي است خداي من كه هر گاه مهياي نماز مي‌شوم، و خود را آماده‌ي راز و نياز مي‌كنم و در پيشگاه تو مي‌ايستم، ناگهان خستگي روي مي‌آورد و كسالت چهره نشان مي‌دهد،

هر گاه دست دعا بر مي‌دارم، حال مناجات از دلم مي‌گريزد.

هر گاه خودم را صالح و مزكّي مي‌ي‌ابم و گمان مي‌كنم كه به مقام توبه‌كاران نزديك شده‌ام، ناگهان حادثه‌اي رخ مي‌نمايد و قدم‌هايم را مي‌لرزاند و ميان من و تو، ميان من و عبادت و خدمت تو فاصله مي‌اندازد.

مولاي من! نكند كه تو دست ياد از من شسته‌اي و مرا از بارگاه عنايت و خدمت خويش رانده‌اي؟

خداي من! نكند تو مرا سهل‌انگار حق خويش شمرده‌اي و از من فاصله گرفته‌اي؟

نكند تو مرا روي‌گردان از خويش يافته‌اي و از چشم محبت انداخته‌اي؟

نكند تو مرا دروغ‌گو شناخته‌اي و از خود دورم ساخته‌اي؟

نكند تو مرا كفران‌كننده  نعمت‌هاي خويش دانسته‌اي و تحريمم كرده‌اي؟

نكند تو مرا با علم و اهل علم بيگانه يافته‌اي و به خودم واگذاشته‌اي؟

نكند تو مرا اهل غفلت ديده‌اي و از رحمت خود نوميدم كرده‌اي؟

نكند تو ردّ مرا در مجالس بطالت و بيهودگي ديده‌اي و مرا با هم آنان وانهاده‌اي؟

نكند تو شنيدن دعاي مرا دوست نداشته‌اي و مرا از درگاه اجابتت رانده‌اي؟

شايد كيفر گناهان و لغزش‌هايم را داده‌اي.

شايد به خاطر اين همه بي‌شرمي مجازاتم كرده‌اي.

خداي من! اگر تو مرا ببخشي، پيشينه‌ي لطف و عفو تو در بخشش گناه‌كاران كم نيست،

چرا كه خداي من! شأن كرامت تو برتر از مجازات تقصيركاران است.

من پناهنده‌ي كرامت تو شد‌ه‌ام ‌

و از آتش خشم تو به دامن مهر تو گريخته‌ام ‌

و به ضريح وعده‌هاي تو دخيل بسته‌ام‌؛

وعده‌هايي كه براي خوش بينان به كرامت خويش فرموده‌اي.

خداي من! تو مهربان‌تر و بردبارتر از آني كه مرا به اعمالم بگيري و به خطاهايم بلغزاني.

و مگر من كيستم اي آقاي من؟ و قدر و انداز‌ه‌ام ‌چقدر است؟

مولاي من! به فضل و كرامتت مرا ببخش،

و از چشمه سار آمرزشت سيرابم كن،

و در سراپرده‌ي ستاريّتت پناهم ده،

و به آبروي خودت از توبيخ و سرزنشم در گذر.

مولاي من‌!‌ من همان كودكم كه تو پرورده‌اي و بزرگش كرده‌اي!

من همان نادانم كه تو آموزشش داده‌اي و دانايي‌اش بخشيده‌اي‌!‌

من همان گمراهم كه تو به راهش آورده‌اي و هدايتش كرده‌اي‌!‌

من همان پست بي مقدارم كه تو از زمين بلندش كرده‌اي و رفعتش بخشيده‌اي‌!‌

من همان ترسوي بيم آكند‌ه‌ام ‌كه تو امانش داده‌اي و خاطرش را آسوده كرده‌اي‌!‌

من همان گرسنه‌ام ‌كه تو سيرش ساخته‌اي!

من همان تشنه‌‌ام ‌كه تو آبش نوشانده‌اي‌!‌

من همان برهنه‌ام ‌كه تو لباسش پوشانده‌اي‌!‌

من همان فقيرم كه تو غنايش بخشيده‌اي‌!‌

من همان ضعيفم كه تو قوت و قدرتش داده‌اي‌!‌

من همان ذليلم كه تو عزيزش كرده‌اي‌!‌

من همان بيمارم كه تو شفايش بخشيده‌اي‌!‌

من همان گدايم كه تو كرامتش كرده‌اي‌!‌

من همان گنه‌كارم كه تو گناهانش را پوشانده‌اي‌!‌

من همان ضعيف مظلومم كه تو به ياري‌اش شتافته‌اي‌!‌

من همان رانده‌ي درماند‌ه‌ام ‌كه تو منزل و مأوايش داده‌اي‌!‌

خداي من! من همانم كه در خلوت از تو شرم نكرد و پيش ديگران نيز در انديشه‌ي تو نبود.

منم آن در گير ماجراهاي سترگ‌!‌

من همانم كه به سرور خود جسارت كرده است و بر مهتر خود دليري ورزيده است.

 من همانم كه جبار آسمان را نافرماني كرده است.

من همانم كه زمينه‌ي معصيت خداوند جليل را فراهم كردم.

من همانم كه در گناه از ديگران پيشي گرفتم.

من همانم كه تو مهلتم دادي و به خود نيامدم و متنبّه نشدم.

من همانم كه تو پرده بر زشتي رفتارم افكندي و من شرم نكردم و هم‌چنان گناه كردم و معصيت را از حد گذراندم.

من همانم كه تو وقتي مرا از چشمت انداختي و نظر عنايتت را برداشتي، اعتنا نكردم.

تو آن قدر با صبوري‌ات مهلتم دادي و با پرده‌ي اغماضت، گناهانم را پوشاندي كه گمان كردم از ديدن من پرهيز مي‌كني و از عقوبت گناهانم اجتناب مي‌ورزي؛

انگار تو شرمسار مني!

خداي من! قصد من به هنگام ارتكاب گناه، نافرماني تو نبوده است؛

نمي‌‌خواسته‌ام ‌منكر خدايي تو باشم؛

نمي‌‌خواسته‌ام ‌فرمان تو را سبك بشمارم و زير پا بگذارم؛

نمي‌‌خواسته‌ام ‌معترض كيفر تو باشم؛

نمي‌‌خواسته‌ام ‌به تهديدها و وعيدهاي تو بي اعتنايي كنم.

نه! هرگز چنين نبود.

بلكه اين نفس من بود كه مرا مي‌فريفت،

و اين هوس بود كه بر من چيره مي‌شد،

و اين بخت بد بود كه به ياري مي‌شتافت،

و اين پرده پوشي تو بود كه مرا مغرور مي‌كرد.

چنين مي‌شد كه پاي پرهيزم مي‌لغزيد و به وادي گناه مي‌افتادم و معصيت تو را مرتكب مي‌شدم.

اما اكنون چه كسي مي‌تواند مرا از عذاب تو برهاند؟

فردا چه كسي مي‌تواند از دست دشمنان خلاصم كند؟

به كدام ريسمان مي‌توانم بياويزم اگر تو رشته‌‌ي محبت خود را از من بگسلي؟

پس واي بر من! واي بر رسوايي‌ام! واي بر آن چه در نامه‌ي اعمالم ثبت كرده‌اي‌!‌

اگر كرامت تو نبود و وسعت رحمت تو،

اگر نهي تو از نوميدي نبود، هر بار به ياد اين همه گناه مي‌افتادم،

به وادي يأس مطلق سقوط مي‌كردم.

اي بهترين كسي كه مي‌توان با او نجوا كرد،

و اي برترين كسي كه مي‌توان به او اميد بست‌!‌

خدايا! در پناه پرچم اسلام به تو توسل مي‌جويم،

و به حرمت قرآن، به تو اعتماد مي‌كنم،

و با محبت پيامبرت، به درگاه تو تقرب مي‌جويم.

آن پيامبر امّي،

پيامبر هاشمي قريشي،

پيامبر عرب تهامي،

پيامبر مكّي مدني.

پس اين دل مؤمني كه هواي مؤانست با تو دارد، دچار وادي وحشت مكن.

اين سري كه سوادي همدمي با تو دارد، بر بالين هراس مپسند.

خدايا! حساب مرا در كتاب آنان كه به پرستش غير تو تن دادند، نياور؛

مردمي كه فقط به زبان، ايمان آوردند تا جان خويش را برهانند و به آمال خويش دست يابند.

ما نه فقط با زبان كه هم با دل خويش به تو مؤمن شديم

تا در آغوش عفو خودت، پناهمان دهي

و دست‌مان را به ميوه‌ي آرزوهامان برساني

و اميد به خودت را در سينه‌هامان تثبيت كني

و دل‌هايمان را پس از هدايت از لغزش و كژي مصون بداري

و از چشمه‌ي رحمت خودت سيراب‌مان كني

كه تو بخشنده‌اي بي نظيري!

به عزّتت سوگند كه اگر مرا براني هم، از درگاهت نمي‌‌روم

و از زمزمه‌ي الهامات قلبي‌ام در شناخت كرامتت دست نمي‌‌كشم

و پا از وادي بي‌منتهاي رحمتت بيرون نمي‌‌گذارم.

بنده به كجا مي‌تواند بگريزد جز دامان مولاي خود؟

مخلوق، به كجا مي‌تواند پناه ببرد، جز به آغوش آفريننده‌ي خود؟

خدايا! حتي اگر به بندم كشي و روي لطف از من بپوشي،

و در عيان كردن بدي‌هاي من در نظر خلايق بكوشي،

حتي اگر مرا به آتشت دراندازي،

و ميان من و خوبان درگاهت، فاصله اندازي،

محال است كه دست اميد از ضريح لطف تو بردارم و روي آرزو از آستان مهر تو بگردانم.

محال است كه محبتت را از دلم برانم

و نعمت‌هايت را به بوته نسيان سپارم

و پرده‌پوشيت را در اين دنيا از ياد ببرم.

آقاي من! عشق به دنيا را از دلم بيرون كن

و مرا هم‌نشين پيامبر و اهل بيت او قرار ده‌!‌

با پيامبر خاتم، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و بندگان بزگزيده و برترت.

و مرا تا رسيدن به سراي تو به ياري كن

و ياريم كن تا بر حال زار خويش رقّت برم و بگريم.

چرا كه عمر خويش را تماما به غفلت و مسامحه و آرزوي دور و دراز گذراندم

و اكنون به وادي يأس رسيد‌ه‌ام ‌و هيچ روزنه‌ي اميدي را پيش روي خود گشوده نمي‌‌بينم.

خدايا! بدحال‌تر و پريشان‌روزگارتر از من كيست؟

اگر هم اكنون و با حالي چنين، راهي قبر شوم، بالين جاودانه خويش را مهيا نكرده ام.

براي اقامتگاه دايمي ام، فرشي از كارهاي خوب، نبافته ام.

چرا گريه نكنم؟ مني كه نمي‌‌دانم فرجام كارم چگونه خواهد بود؟

من ارتعاش بال‌هاي مرگ را زماني بالاي سرم احساس مي‌كنم كه در پشت سر جز زيستني غفلت‌آلود نداشته‌ام.

زندگي را جز به سهو، سپري نكرده‌ام.

چرا گريه نكنم؟

 براي جان سپردنم گريه مي‌كنم،

براي تاريكي قبرم گريه مي‌كنم.

براي تنگي گورم گريه مي‌كنم،

براي سؤال نكير و منكر گريه مي‌كنم.

براي برانگيخته شدنم و خروج از قبرم گريه مي‌كنم،

عريان و خوار و خفيف،

با بار سنگيني از گناه. براي آن لحظه‌اي گريه مي‌كنم كه به چپ و راستم مي‌نگرم و جايگاه مردم را متفاوت با جايگاه خودم مي‌بينم.

مگر نه آن كه براي هر كسي در آن روز جايگاهي است؟

چهره‌هايي در آن روز شادمان و خرم و خندانند و چهره‌هايي مغموم و خوار و گرفته و درهم.

آقاي من! تكيه‌گاه من تويي‌!‌

اعتماد من تويي‌!‌

اميد من تويي‌!‌

محل اتكال من تويي!

و بند دلم، بسته رحمت توست.

تويي كه به هر كه بخواهي رحمت مي‌آوري

و هر كه را دوست داشته باشي، با دست‌هاي كرامتت تا وادي هدايت پيش مي‌بري.

خدايا! تو را سپاس كه زنگار شرك از آينه قلبم زدودي‌!‌

تو را سپاس كه زبانم را به سپاس و شكر خويش گشودي‌!‌

امّا من چگونه با اين زبان الكن، شكر تو را به جا آرم و لطف تو را سپاس بگزارم؟

من هرچه بكوشم، چگونه مي‌توانم رضايت تو را به دست بياورم؟

اين زبان حقير من چگونه مي‌تواند از پس سپاس‌گزاري تو برآيد؟

اين اعمال ناچيز من چه قابل دارد در مقابل احسان و لطف بي‌نهايت تو؟!

خداي من!

بخشايش تو ميدان آرزويم را وسعت بخشيده است،

و قدرداني تو اسباب پذيرش اعمالم شده است.

مولاي من!

شوق و رغبتم به توست و هراسم از تو.

تو پناهگاه آمال مني و آرزوهايم بي‌مهابا مرا به سوي تو سوق مي‌دهند.

اي يگانه من! دل همتم مقيم بارگاه توست و دست رغبتم گشاده به درگاه تو.

خالصانه ترين خوف و رجايم ازآن توست و زلال‌ترين انس و محبتم نيز از آن تو.

دست تمنا به ضريح تو گرفته‌ام ‌و در اين ورطه‌ي هول و هراس به ريسمان طاعت تو آويخته‌ام.

مولاي من!

دلم به ياد تو زنده است و قلبم به تيمّن حضور تو مي‌تپد.

و به مناجات توست كه ترس ووحشت و ناامني از وجودم مي‌گريزد.

پس اي مولاي من!

اي تمامت آرزويم‌!‌

و اي منتهاي خواستنم.

بين من و گناهانم فاصله بينداز،

گناهاني كه مانع طاعت و عبادت توست‌!‌

خواهش من از سر اين اميد ديرنه‌ام ‌به توست و طمع بي‌حد و جاودانه‌ام ‌از تو،

تويي كه بر خودت رأفت و رحمت را واجب كرده‌اي.

پس امر از آن توست و كار به دست تو. تويي كه يگانه و لاشريكي.

و خلايق همه عيال تواند و تحت اختيار تو،

و همه چيز در مقابل تو خاضع و فرو افتاده است.

وتو خوب و مباركي، اي پروردگار جهانيان‌!‌

خداي من!

به من رحم كن آن زمان كه حجّت بر من تمام مي‌شود،

و زبانم در پاسخ به تو بند مي‌آيد،

وضربان قلبم در بازپرسي‌ات فزوني مي‌يابد.

اي بزرگ‌ترين اميدم‌!‌

مأيوسم مكن آن هنگام كه درماندگي‌ام شدت مي‌گيرد

و به گناه ناداني دست رد به سينه‌ام ‌مزن

و به جرم كم طاقتي مرا از درگاهت مران!

عطايت را به تناسب فقرم ببخش،

و بال‌هاي رحمتت را به وسعت ضعفم بگستران.

آقاي من! تو مركز ثقل اعتماد مني،

و تكيه گاه من،

و همه اميد من،

و تمام توكل من.

و دل من بسته رحمت توست

و بار هستي من مقيم آستان كرامت تو.

با اتكا به جود توست كه دست طلب دراز كرد‌ه‌ام ‌

و با اعتماد به كرم توست كه زبان دعا گشوده‌ام،

و بار درماندگي‌ام را بر آستانه‌ي تو نهاد‌ه‌ام ‌

و روي نياز سوي غناي تو كرد‌ه‌ام ‌

و در سايه‌ي بخشش توست كه ايستاد‌ه‌ام ‌

و به جود. كرامت توست كه چشم دوخته‌ام ‌

و به خوبي‌هاي زيباي توست كه خيره شده‌ام.

پس مرا به آتشت مسوزان كه تو پايگاه اميد مني.

و در دوزخم سكني مده كه تو روشنايي چشم مني.

آقاي من!

حسن ظنّ مرا به كرامت و بخشش و خوبي‌ات تكذيب مكن كه تو همه‌ي اميد و اعتماد مني.

كاري نكن كه گمانم درباره كرامتت، دروغ درآيد و تكيه گاه وجودم فرو بريزد.

و مرا از پاداش‌هايت محروم مكن،

كه تو بهتر از هر كسي نياز و فقر مرا مي‌داني.

خداي من!

اگر چنان‌چه مرگم نزديك شده است و اعمالم مرا به تو نزديك نكرده است،

با اعتراف به گناهانم از گذشته‌ي خود مي‌گريزم،

و به دامان تو پناه مي‌آورم.

خداي من!

اگر ببخشي و درگذري، چه كسي شايسته‌تر از تو براي بخشيدن و درگذشتن.

و اگر عذاب كني، چه كسي عادل‌تر از تو در قضاوت و حكم كردن.

و در اين دنيا به خاطر غربتم دست مرا بگير،

و وقت مرگ به خاطر اندوه و مسكنتم،

و در قبرم به خاطر تنهايي‌ام،

و در لحد به خاطر وحشتم.

و آنگاه كه براي حساب و كتاب پيش روي تو برمي‌خيزم، به خواري جايگاهم رحمت بياور،

و ببخش آن بخش از گناهانم را كه بر آدميان پوشيده مانده است

و هم‌چنان پوشيده بدار آن چه را كه تاكنون بر ملا نكرده‌اي.

خداي من! رحمت تو را مي‌طلبم آن هنگام كه در بستر مرگ آرميد‌ه‌ام ‌

و دست دوستانم مرا از اين رو به آن رو مي‌گرداند.

و آن هنگام كه بر سنگ غسالخانه افتاد‌ه‌ام ‌و نزديكانم مر از اين پهلو و به آن پهلو مي‌كنند.

و آن هنگام كه خويشانم گوشه‌هاي تابوتم را بر دوش مي‌گيرند و جناز‌ه‌ام ‌را به پيش مي‌برند.

آن لحظه‌اي كه تك و تنها در گور به تو وارد مي‌شوم، مرا درياب!

و به غريبي‌ام در آن خانه رحم كن.

و با من آن‌چنان راه بيا كه غير از تو با كسي انس نگيرم.

آقاي من!

 اگر مرا به خودم وابگذاري، هلاكتم حتمي است.

آقاي من!

اگر تو از لغزش‌هايم نگذري، به دامن كه بياويزم؟

و اگر تو دست عنايت از سرم برداري، سر بر آستان كه بگذارم؟

و اگر تو عقده دلم نگشايي، به كجا پناه برم؟

آقاي من!

جز تو من كه را دارم؟

و چه كسي به من رحم مي‌كند اگر تو با من مهربان نباشي؟

و به وقت درماندگي از چه كسي مي‌توانم توقع داشته باشم اگر دستگيري تو را نداشته باشم؟

و آن هنگام كه اجل فرا مي‌رسد، از گناهانم به سوي كه مي‌توانم بگريزم؟

جز تو گريزگاه كجاست وقتي كه مرگ در پشت پنجره ايستاده است؟

آقاي من!

مرا كه دل‌بسته و اميدوار توام، گرفتار عذاب مكن!

خداي من!

درخت اميدم را به برگ و بار بنشان و امنيت و آرامشم ببخش!

كه در اين وانفساي گناه، دست آويزي جز عفو تو نيست.

آقاي من!

من از تو چيزي مي‌طلبم كه لايق آن نيستم،

ولي تو اهل تقوي و مغفرتي!

تو اهل بخشش بي استحقاقي.

تو به لياقت بنده نگاه نمي‌‌كني، به كرامت خود مي‌نگري.

پس مرا ببخش

و با نگاه مغفرتت، لباس عفوي بر تنم بپوشان كه مرا از تبعات گناه مصون بدارد.

و ازعقوبتش حراستم كند،

كه نعمات تو ازلي و ابدي است.

گذشت تو بي نهايت است

و چشم پوشي‌ات سرشار از كرامت.

خداي من! تو هماني كه ابر رحمتت را حتي بر شوره‌زار كفر و الحاد مي‌باراني.

تو بر كسي كه از تو طلب نمي‌‌كند، مي‌بخشي.

بر كسي كه تو را انكار مي‌كند و با تو عناد مي‌ورزد، مي‌بخشي.

پس چگونه ممكن است كه التماس‌كننده‌ي به درگاه خويش را براني؟ كسي كه يقين دارد كه آفرينش از آن توست و كارها به دست تو.

تو پاك و مباركي‌!‌

تو والا و برتري، اي پروردگار جهانيان‌!‌

آقاي من!

اين بنده‌ي توست، بر در خانه‌ات.

درماندگي‌اش او را به آستان تو كشانده است و مقابل خانه‌ي تو نشانده است. با دعا و تضرعش سحوري در احسان تو را مي‌نوازد.

تو را به روي كريمت سوگند كه در را به رويش بگشا و نوميدش باز مگردان.

خداي من! دعاهايم را به گوش اجابت بشنو،

و دست تمنايم را بازپس مزن،

كه شناختم از رأفت و رحمت تو مرا بدين درگاه كشانده است.

خداي من! تو كسي هستي كه درخواست از خزانه‌ات نمي‌‌كاهد

و بخشش، از دارايي‌ات كم نمي‌‌كند.

تو آن چناني كه خودت مي‌گويي و برتر از آني كه ما گمان و اظهار مي‌كنيم.

خدايا!

من از تو صبري زيبا مي‌طلبم

و گشايشي نزديك

و گفتاري درست

و پاداشي بزرگ.

پروردگارا!

من از تو تمامت خوبي را طلب مي‌كنم،

از آن چه مي‌فهمم و از آن چه نمي‌‌فهمم.

خدايا! از آن چه به بندگان شايسته‌ات عطا مي‌كني، به اين بنده‌ات ببخش.

اي بهترين درخواست‌شونده!

و اي كريم‌ترين عطاكننده!

دعاها و درخواست‌هايم را درباره‌ي خودم و خاندانم و پدر و مادرم و فرزندانم و بستگانم و آنها كه به خاطر تو با من دوستي و برادري مي‌كنند، اجابت كن.

روزگارم را بساز،

و مردانگي و جوانمردي و مروّت را در من ظهور ببخش،

و تمامي حالات و لحظات و آناتم را اصلاح كن،

و مرا از آن گروهي قرار ده كه طول عمرشان بخشيدي،

و زنگار كارهايشان را زدودي،

و اعمال‌شان را جلا دادي،

و نعمتت را بر آنان تمام كردي،

و از آنان راضي شدي،

و حيات طبيه‌شان عنايت فرمودي،

در بادوام‌ترين شادماني،

و گسترده‌ترين كرامت و بخشش

و كامل‌ترين زندگاني،

كه تو به هركار توانايي،

و هر چه اراده كني، مي‌كني،

و جز تو هيچكس نيست كه هر چه بخواهد، بتواند.

خدايا!

مرا به آن ذكرهاي خاص خودت مفتخر كن

و در آن چه تقرّب تو را مي‌جويم،

در عبادت شبانه و رفتار روزانه‌ام، راه ريا را سدّ كن

و مزرعه‌ي اخلاص و حضورم را از آفات ستايش جويي و خودنمايي و برتري‌طلبي پاك گردان

و مرا خاشعان درگاه خودت قرار ده.

خدايا! وسعت رزقم عنايت كن

و امنيت در وطن،

و اهل و مال و فرزند را و همه عطاها و نعمت‌هايت را روشنايي چشمم قرار ده.

صحت تن و قوّت بدن و سلامت در دين به من عنايت كن

و مرا هر چه عمر من است مدام در كار طاعت خويش و طاعت رسولت، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله قرار ده.

و در آن چه خير و خوبي بر بندگانت نازل مي‌كني، مرا از سرشارترين و بهره‌مندترين آنان قرار ده،

نعماتي كه در ماه رمضان فرو مي‌باري،

در شب قدر،

و در همه‌ي سال از هر نوع نسيم رحمتي كه مي‌پراكني،

و لباس عافيتي كه مي‌پوشاني،

و بلاهايي كه مي‌گرداني و حسناتي كه مي‌پذيري و گناهاني كه در مي‌گذري.

خدايا! مرا حج بيت حرامت نصيبم كن،

در اين سال و در همه سال،

و از فضل بيكرانت روزي مرا وسعت ببخش،

و بدي‌ها را از من دور گردان،

و ديون و مظلمه‌هايم را بپرداز،

آن چنان كه هيچ چيز مرا نيازارد و اسباب اندوهم نشود.

و چشم و گوش دشمنان و حسودان و طغيانگران را بر من ببند،

و مرا در مصاف آنان ياري ببخش.

خدايا! چشمم را روشني عنايت كن،

و قلبم را گشايش،

و بر فضاي اندوه و دلگيري و گرفتاري‌ام پنجره‌هاي فتوح و پيروزي و آرامش را بگشا

و مرا بر بدخواهان و بدجويان و بدكنندگان تسلط ببخش.

و شر شيطان و سلطان و بدي‌هايم را از من بگردان،

و مرا از آلودگي جميع گناهان پاك كن،

و در دامان بخششت از آتش دوزخ پناهم ده،

و به بهشتت داخلم گردان،

و مصاحبت حورالعين نصيبم فرما.

و مرا به اولياي شايسته‌ات ملحق كن.

به محمد مصطفي و خاندان نيك رفتار و پاك طينت و پاكيزه سرشت و برگزيده‌اش،

درود و رحمت و صلوات و بركات تو بر آنان،

بر بدن‌هايشان و بر جان‌هايشان.

خداي من! آقاي من!

سو گند به عزت و جلالت كه اگر به گناهانم بگيري، به دامان عفوت مي‌آويزم.

اگر پستي‌ام نظر كني، چشم به بلنداي كرامتت مي‌دوزم.

اگر به آتشم درآوري، در ميان اهل جهنم، عشق تو را فرياد مي‌كشم.

آقاي من! مولاي من!

اگر آمرزش تو منحصر به اولياي تو باشد و اهل طاعت،

پس گناه‌كاران به كجا رو كنند و سر بر آستان كه بگذارند؟

اگر محبت و اكرام تو خاص خوبان و وفاداران به تواست،

پس بدان و بدكرداران به كجا پناه برند و به ريسمان بخشش كه بياويزند؟

مولاي من!

اگر به آتشم درآوردي، دشمنان خودت را شادمان مي‌كني،

خداي من! به خودت سوگند، مطمئنم كه شادي پيامبر در نزد تو محبوب تر و مطلوب‌تر است از شادي دشمنان تو.

خداوندا!

دلم را آكنده از عشق خودت كن و خشيّت از خودت و باور به كتابت،

و ايمان به خودت،

و هراس از خودت،

و اشتياق بسوي خودت.

اي صاحب جلالت و اكرام!

عشق به ديدار خودت را در من تشديد كن،

و تو نيز ديدار من را دوست داشته باش،

و در ملاقات با خودت، آسايش و تكريم و گشايش مرا قرار ده.

خداوندا!

مرا به درگذشتگان صالح ملحق كن،

و از بازماندگان صالح قرار ده،

و راه شايستگان را پيش رويم بگشا،

و در مقابل نفسم، ياري‌ام كن به آن چه صالحين را ياوري مي‌كني در مقابله با نفس‌هايشان.

و بهترين عاقبت رابراي اعمالم قرار ده،

و ثوابي از آن را بهشت خودت، در زير سايه مهرباني‌ات

و مرا در مسير خوبي‌هايي كه عطا كرده‌اي، توفيق ببخش.

خداي من!

گام‌هايم را استواري بخش!

و بازم مگردان به آن وادي‌هاي بدي كه در گذشته از آنها نجاتم داده‌اي‌!‌ اي پروردگار جهانيان!

خداوندا! من از تو ايمان مي‌طلبم، ايماني كه تا ديدار خودت دوام بياورد.

و از تو مي‌خواهم كه مرا بر آن ايمان زنده بداري.

مرا بر آن ايمان بميراني،

و هم بر آن ايمان مبعوث گرداني.

و قلبم را از ريا و شك و خودستايي و تملق طلبي در دينت پاك كني،

آن چنان كه تمامي اعمال و رفتارم خالصانه تو را باشد.

خداوندا! بصيرت در دينت را به من عنايت فرما،

و اداراك حكمت را،

و فهم و دريافت علمت را و هر دو بال رحمتت را.

و تقوايي كه مرا از گناهان باز دارد.

و رويم را به نور خودت سپيد كن.

و مرا براي آن چه نزد توست، اشتياق ببخش.

و مرا در راه خودت بميران و بر دين پيامبرت   صلي الله عليه و آله.

خداوندا! به تو پناه مي‌برم از تنبلي و رخوت،

و اندوه و ترس و بخل و غفلت و قساوت،

و خواري و مسكنت،

و فقر و تنگدستي و فاقت.

و هر بلا و گناه آشكار و نهان.

خداوندا! به تو پناه مي‌برم از نفس قناعت‌ناشناس،

و شكم سيري‌ناپذير،

و قلب بي‌خشوع،

و دعاي بي‌اجابت

و عمل بي‌منفعت.

خداي من! بر خودم و دينم و مالم و همه روزي‌هايم بيم دارم

و از دام شيطان رجيم، به تو پناه مي‌برم،

كه تو شنواي دانايي.

خداوندا! بي‌شك از تو به جايي نمي‌‌توان گريخت و به كسي نمي‌‌توان پناه برد و جز تو، دل آرامي نمي‌‌توان يافت.

خداوندا! وجودم را در شرايط عذاب آلود قرار مده

و مرا به هلاكتگاه خودم باز مگردان و به عذاب اليم دچار مكن.

خداوندا! دعايم را اجابت فرما،

و ذكر مرا اعتلا ببخش،

و منزلتم را متعالي گردان،

و گناهانم را بريز،

و لغزش‌هايم را به رخ مكش،

و پاداش نشستن و گفتن و خواستنم را رضايت و بهشت خودت قرارده.

و آن چه را كه از تو خواسته‌ام، عطايم كن،

و از فضل خودت بر آن بيفزا،

كه من به سوي تو مشتاقم، اي پروردگار جهانيان.

خداوندا!

در كتابت فرمان دادي كه: از هركه بر ما ستم كرده ،. بگذريم.

ما به خويش ستم كرده ايم. درگذر! كه حق تو بر ما بيش از خود مااست.

فرمان دادي كه : هيچ نيازمندي و سائلي را از در خانه خويش، نرانيم.

ما نيازمند وسائل درگاه توايم. مارا مران و با دست تهي برمگردان.

فرمان دادي كه :بر زيردستان و بندگان خويش، نيكي كنيم.

ما بندگان توايم، تن و جان‌مان را از آتش رهايي‌ببخش

اي پناهم، گاه گرفتاري‌ام‌!‌

اي فريادرسم هنگام سختي‌ام‌!‌

بر درگاه تو سر فرود مي‌آورم و مي‌نالم،

و از تو ياري مي‌طلبم،

و به تو پناه مي‌برم،

نه به هيچ پناهگاه ديگري.

و رهايي و گشايش از تو مي‌جويم، نه از هيچ گشايشگري.

پس به فريادم برس و گره از كارم فرو بسته‌ام ‌بگشا!

اي نجات‌بخش اسير،

و اي بخشنده‌ي گناهان كثير!

اين تدارك ناچيز را از من بپذير،

و طومار گناهانم را قلم بگير. كه تو بي‌ترديد بخشايگر و مهربان و آمرزنده‌اي!

خداوندا!

من از تو ايماني مي‌طلبم كه بشارت‌بخش دلم باشد.

و آن چنان يقيني كه بدانم به من هيچ نمي‌‌رسد، مگر آن چه تو برايم نوشته‌اي.

و از زندگاني بدانچه قسمتم فرموده‌اي، رضايتم ببخش!

اي مهربان‌ترين بخشندگان‌!‌

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com