گزيدهاي از دعاهاي جي پي وسواني
به نام خداوند بخشايندهي مهربان
خدايا!
مرا به گونهاي بساز، شکل بده و بتراش
که مايهي شرمساري تو نباشم.
خدايا!
هر روز که راه ستايش تو را ميپيمايم، با ديدگاني شگفتزده
زيبايي را ميجويم که ذات توست.
و هر روز وظايفم را با فروتني به انجام ميرسانم.
به برادران و خواهرانم ياري ميرسانم تا باري گران را
در جادهي پر پيچ و خم زندگي بر دوش کشند. و هر روز در دل نجوا ميکنم:
"در خوشي و غم، در شکست و موفقيت،
در آفتاب و باران، خدايا فقط خواست تو انجام پذيرد."
خدايا!
ذهن من چون قايقي توفانزده در تلاطم است.
آيا اين قايق را آرامش ميبخشي تا من خواست تو را دريابم؟
خدايا! آيا توان انجام خواست خود را به من ميبخشي؟
توان انجام خواست تو با عشق، ملايمت، ايمان و پاکي و شرافت،
بدون تعلل و بدون توجه به سخنان ديگران!
با انجام خواست توست که آدمي به آرامش و بالاترين نيکيها دست مييابد.
خدايا!
معبودم! تو به همه چيز آگاهي،
پس بادا که خواست تو پيوسته تحقق پذيرد.
در اندوه و شادي، معبودم!
بادا که خواست تو تحقق پذيرد.
خدايا!
مرا متبرک گردان تا در دنيايي که همه
به دنبال لذت، تملک و قدرتاند، ديدگانم بر تو دوخته باشد.
مگذار از پي چيزهايي روم که مرگ آنها را ميربايد، بلکه
به جستوجوي چيزهايي برآيم که زندگي را در بردارند.
من با گوهرهاي زمين، با زر و سيم با دارايي و ملک چه کنم؟
ثروت عشق تو را ميخواهم!
خدايم!
به تو عشق ميورزم، بيشتر و بيشتر به تو عشق ميورزم.
تو را بيش از هر چيز ديگري در اين دنيا دوست ميدارم.
چنان به تو عشق ميورزم که سرمست و بيخود ميشوم. خدايم!
مرا عشق پاک و خلوص و عبوديت عطا کن.
متبرکم کن تا دنيا با تمامي غمها و خوشيهايش، زشتيها و زيباييهايش مرا نفريبد.
خدايم! مرا ابزار ياري و شفايت در اين دنياي پر رنج و درد قرار بده!
خدايا!
مرا تطهير کن.
خدايا! باز سقوط کردهام، نور تو را پنهان کردهام، اما نام تو دستگير از پا افتادگان است.
سوي تو ميآيم تا سينهي آلودهام را تطهير کني.
مرا بشويي، پاک سازي چنان مطهر که دوباره سقوط نکنم.
خدايا!
اگر با من باشي چه کسي ميتواند عليه من باشد؟
اگر من با تو باشم، چگونه ممکن است که دشواريها نصيبم شوند
و از ميان برداشته نشوند؟ هيچ مشکلي، هيچ مانعي و هيچ گرهاي نيست که
من و تو با هم نتوانيم آن را از ميان برداريم.
خدايا!
چنان نزديکي که نميتوانم ببينمت. صداي تو هر لحظه با من سخن ميگويد،
اما من آن را نميشنوم.
مرا به اعماق درونم ببر، تا شکوه بي پردهي جمال تو را بشنوم.
مرا بياموز پيوسته تو را بجويم و همواره به عنوان يگانه پناهگاهم به تو رو کنم.
خدايا!
در زندگي هرگز از ياد نميبرم
گرچه والدينم موهبت تولد در اين دنيا را به من عطا کردند،
اما تو هستي که موهبت زندگي جاودانه را به من ميبخشي.
خدايا!
مرا متبرک کن تا هرگز فراموش نکنم ابزاري شکسته در دست توام.
تو يگانه کردگار هستي
و کارهاي تو سراسر رحمت است. هر چه جلال از آن توست!
خدايم!
مباد که روزي توجه پر مهر و حمايت پر عشق تو را
احساس نکنم. تو چون مادر مني و من همچون فرزند تو.
چون کودکي رها از ترس و تشويش در آغوش تو زندگي ميکنم.
و ايمان دارم آن مادر، پيوسته کودکش را تأمين ميکند.
خدايا !
مرا متبرک گردان تا در راه تو گام بردارم، مهر بورزم و بخندم.
به همه مهر بورزم. هر چند از من بيزار باشند و
در هر شرايطي، هر چند ناگوار پيوسته خندان باشم. به من بياموز
در هر موقعيتي به تو تکيه کنم و نواي با شکوهت را بشنوم.
چون هرآنکه نواي تو را بشنود با خويشتن و دنيا به آرامش ميرسد.
خدايا!
ناپاکم و گناهآلود،
اما ميدانم اگر نگاه رحمتت را بر من بيفکني
قلب من چون برف، سپيد و پاک خواهد شد. و آنگاه به حضور پر نورت
راه خواهم يافت.
خدايا!
ذهنم پريشان است، قلبم بيقرار است، افکارم شوريدهاند و درماندهام.
پس رشتهي زندگيام را به دستهاي امن تو ميسپارم
.... توفان ميخوابد و آرامش تو، حکمفرما ميشود.
خدايا!
راهي نميبينم. آينده پنهان است. اما مهم نيست، همين کافيست که تو همه چيز را ميبيني و من تو را .
خدايا!
مرا همواره در درگاهت نگاه دار. ديدن تو، حتي از دور
يعني زنده ماندن و جان داشتن
اما نديدنت، پژمردن و جان دادن است.
خدايم!
مرا متبرک گردان تا چون گلها که به خورشيد رو ميکنند
پيوسته به تو رو کنم. باشد که گلي شوم در باغچهي تو.
و عطر من شادي کوچکي به زندگي کساني که از شادي محرومند،
ببخشد.
خدايا!
موهبتهاي فراواني يه من بخشيدهاي و از خطاهاي بسيارم درگذشتهاي،
پس متبرکم کن تا بياموزم؛ ببخشم و درگذرم
و قلبم هيچ نفرتي را در خود نگاه ندارد.
خدايا! در هر نفس تو را شکر ميگزارم
تو را ستايش ميکنم و به تو عشق ميورزم. و تو مرا ياري ميرساني تا
ديوارهاي زندان خودساختهام را فروريزم و از همهي بندها رها شوم.
خدايا!
متبرکم گردان تا در هر انديشه، کلام و عمل به تو وفادار باشم.
اين دنيا هيچ است....
و تو همه چيز من..... .
برگرفته از کتاب: به سوي او؛ 108 دعاي ساده از مردي ساده، ترجمهي فريبا مقدم، کلک آزادگان، 1381.
كاوشگران نور
بازگشت
Share
|