مقاله : انسان خوش خیال
بگذارید بیمقدمه وارد بحث شویم. انسان امروز خیلی خوش خیال است. این خوش خیالی انواع و اشکالی دارد یعنی در همهي انسانها یک جور نیست. اما همهي انواع آن در یک چیز شریکند؛ خوش خیالی مفرط .
سعی میکنم در این مقاله دو دسته اصلی خوش خیالها را معرفی کنم. در واقع اکثر مردم دنیا در یکی از این دو دسته قرار میگیرند. اما بـاید بگویم که احتمال میدهم دستههای بیشتری از انسانهای خوش خیال را بشود با کمی مشاهده و تعمق به این دو دسته اضافه کرد .
یک دسته از ایـن خـوش خیـالها کسانی هسـتند کـه گمان میکنند دارنـد در بهـشت زنـدگی میکنند. شاید بگویید خوب است که کسی این طور حس کند، اما من فکر میکنم برای تأیید این نظر شرایطی وجود دارد از جمله این که ما تشخیص درستی نسبت به اوضاع مان داشته باشیم . یعنی مثلاً در جهنم نباشیم و خیال کنیم در بهشتیم.
چه فایده دارد ما عمری را در خیالی خوش به سر ببریم و بعد ناگهان متوجه شویم که این زیبایی، سرابی بیشتر نبوده است؟ چه فایده دارد که خوشیای که درک میکنیم فقط یک ظاهر باشد، یک پوسته ناپایدار که هیچ اصالتی ندارد؟ انگار در حال خوردن سمّی شیرین باشیم که اثرات ناگوار آن کمی بعدتر ظاهر میشود. با خوردن این سم البته دهان ما شیرین میشود اما حیاتمان به خطر میافتد! زندگی اکثر ما اینطور است. وضعیتی با راحتیها و سرگرمیها، امکانات و ابعاد به ظاهر متنوعی که خاصیتی غیر از بیشتر خواب کردن ما نسبت به ماهیت واقعی زندگیمان ندارند. مثل یک ماده مخدر که نشئهای به ظاهر لذت بخش دارد اما فردای آن حس بسیار بدی در فرد ایجاد میکند.
خیلی از این آدمها وقتی به انتهای عمر خود میرسند حس تو خالی بودن به آنها دست میدهد. انگار ندایی در درونشان میگوید برای چیزی زندگی کردهاند که ارزشش را نداشته. در حالی که قبلاً اصلا فکر نمیکردهاند روش زندگی شان نامناسب بوده! چه اتفاقی افتاده؟ بعد از عمری زندگی متوجه شدهاند زندگیشان را صرف چیزهایی کردهاند که به رغم ظاهرشان غنایی نداشتهاند .
دسته دیگر خوش خیالها کسانی هستند که تا حدی فکر میکنند اوضاع زندگی جهان تعریفی ندارد. اما این فکر آن قدر قدرت ندارد که آنها را به بهتر کردن خود و زندگیشان وادار کند.
چنین کسانی همیشه منتظرند تا اتفاق معجزه آسائی بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند. یا منتظرند کسی بیاید و آنها را از دردسرهایشان نجات دهد. واقعیت این است که نسل های زیادی با همین خیال زندگی کردند و از دنیا رفتند و هرگز نفهمیدند این خود انسان است که باید دست از نادانی بردارد وگرنه هیچ کسی نمیتواند کاری برایش بکند.
این دسته از انسانها با وجودی که زندگی خود را درست و متعالی نمیدانند اما دو دستی به آن چسبیدهاند! در واقع رفتاری متناقض دارند. تعداد قابل توجهی از مردم در همه جای دنیا از زندگی خود اظهار نارضایتی میکنند و در عین حال دو دستی به این زندگی ناخوشایند چسبیدهاند! کجای کار ایراد دارد؟ آیا آنها وانمود میکنند که زندگی رضایت بخشی ندارند و یا قدرت تغییر آن را ندارند و به این دلیل وانمود می کنند که اوضاع خوب است؟ ...
مقصود من از طرح این مطالب ترویج " با عینک سیاه به هر چیزنگاه کردن " نیست. بیشتر منظورم این است که بدون شرطیشدگی به زندگی خودمان نگاه کنیم. منظورم واقع بینی و درست دیدن است. چیزی که اکثر ما از آن محرومیم.
این نگاه کردن اگر درست انجام شود حتماً رنج آور است. چیزی که از آن میفهمیم خوشایند نخواهد بود. اما این قدم اول راه حل است. وقتی فکر میکنیم که وضعمان خوب است تلاش برای نجات چه معنیای دارد؟ کسی برای نجات تلاش میکند که خطر را درک کرده باشد نه کسی که خطر را ندیده است و گمان میکند اعلام خطر شایعهای بیش نیست.
به خودمان نگاه کنیم . 124 هزار پیامبر و تعداد بیشماری از راهنمایان برای بشر آمدهاند و ما هنوز برای خود کاری نکردهایم. چرا؟ ساده است. ما باور نداریم که اوضاعمان خراب است. ما درخواب خرگوشی هستیم. حالا اگر کسی بیاید و خطر را تذکر بدهد یقه او را میگیریم و متهماش میکنیم که به ما توهین کرده. همانطور که اکثر پیامبران و انبیا انکار شدند، آنها را به اتهامات متعددی متهم کردند و خیلی از آنها را کشتند. به نظر بنده مثبت بینی خوب است، اما خوش خیالی دامی با ظاهری ساده و باطنی مهلک است. کسی که در خوش خیالی مانده امیدی به بیداریاش نیست. برای همین در تمام ادیان الهی اولین قدم توبه است.
توبه از یک نظر یعنی واقعاً بفهمیم که چقدر خطا داریم. توبه یعنی از خوش خیالی بیدار شدن. توبه یعنی از اعمال خودمان درک درستی داشته باشیم. در این صورت اشتباهاتمان را می فهمیم و آن موقع شاید تعجب کنیم که چطور من این همه اشتباه خودم را تا حالا ندیده بودم؟ بقیه قدم ها بعد از توبه قرار دارند. تا این اتفاق نیفتد. هیچ چیز تغییر اساسی نخواهد کرد. راه بهشت از جهنم میگذرد و برای رسیدن به بهشت باید با زشتیهای درونمان ملاقات کنیم .
اما عملاً برای این بیداری چه کاری از ما بر میآید ؟ برای این که متوجه نادرستیهای زندگی خودمان شویم یکی از مؤثرترین کارها، نگاه صادقانه و هوشمندانه به زندگی خودمان است. اگر این نگاه با هشیاری کافی و بدون ترفندهایی باشد که ما معمولاً به خودمان میزنیم، وضعیت واقعی خودمان را تشخیص خواهیم داد و برای رسیدن به این نگاه، قصد محکم و آهنین برای فهم این که " در زندگی چه می کنیم ؟ چه اشتباهاتی داریم ؟ و در چه وضعیتی هستیم ؟" ضروری است .
تألیف : ا.ر.ا
فصلنامه علم موفقیت
بازگشت
Share
|