بسيار سفر بايد ... اين روزها براي سفر كردن به چهار گوشهي جهان، لازم نيست مخارج سنگين متحمل شويم و چمدان به دنبال بكشيم؛ كافي است انگشتمان را (كاملا آهسته و بدون فشار!) بر روي دكمههاي تعويض كانال تلويزيون قرار دهيم تا از اخبار و اوضاع ملل مختلف باخبر شويم. ادامه مطلب |
گفتم ، گفت... گفتم: چگونه شروع کنم؟
گفت: با سؤال كردن صحيح و هدفمند و همچنين با توجه كردن، تفكر كردن، تمركز كردن، هوشيار بودن و راهنمايي خواستن از قانونگذار نمايش كه همان بازيگردان است.
ادامه مطلب |
زندگي با عشق عاشقي بيپروايي مياره. بيپروايي از قضاوتها و ارزيابيهاي ديگرون و بيپروايي از هر ترس و واهمهاي. عشق بيزماني مياره، ربطي به سن و سال نداره. انگاري كوچيك و بزرگ نميشناسه. ادامه مطلب |
سنگهاي زندگي آيا شما هم "سنگهايی" در زندگی خود داريد که نيازمند بيرون کشيدن آنها هستيد؟ آيا اين خندهدار نيست که ما اينطور سخت و سنگين تلاش میکنيم تا به تنهايي کارهايمان را انجام دهيم؟ ادامه مطلب |
ببينيد، بشنويد، دريابيد از خود پرسيد اين چه زمانهاي است كه همه چيز دنيا درهم و آشفته شده و سختي و مشكلات بخشي از زندگي روزمرهي مردم گشته است. همه يك جوري گرفتار و بيمارگونه هستند. ادامه مطلب |
|
دام قضاوت اگر بخواهیم در پایان یک روز به ارزیابی عملكرد خود بپردازیم و ببينيم چه مدت را به قضاوت گذراندهايم و یا با ظن و گمان، چند حکم صادر کردهایم، به چه نتيجهاي خواهيم رسيد و چه نمرهای به خود خواهیم داد؟ ادامه مطلب |
گفتگو با استاد روزی غرق در فکر؛ ناگهان خود را در دیاری یافتم دوردست و غریب. دیدم کامل مردی در کنار من است با نگاهی مهربان به نرمی از من پرسید:" چرا این طور گرفتهای؟" ادامه مطلب |
نامهای از خدا ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامهای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر ادارهي پست روی آن بود. ادامه مطلب |
|
رانندگی، بندگی یا شرمندگی! شما در روز چند ساعت رانندگی میکنید؟ و چند ساعت بـه یاد خدا و بندگی او هستید؟ تعجب نکنید بله این ها ظاهراً ربطی به یکدیگر ندارند. اما شاید بشود یه جورایی به هم ربط پیدا کنند. چه طور؟ کمی حوصله کنید تا برایتان بگویم. ادامه مطلب |
نكند جا بمانيم! راستي مبادا ما هم با اين همه كار و مشغوليتي كه در (ايستگاه) زمين براي خودمان درست كردهايم، يكباره چشم باز كنيم و ببينيم قطار رفته و ما جاماندهايم؟! ادامه مطلب |
ضربدرهاي بد ما براي خدا !!! بد نيست ببينيم هر كدوم از ما تا حالا چند تا از اين ضربدرهاي بد براي خداي مهربونمون زديم؟ به نظرتون وقتش نرسیده که در قضاوتهاي كودكانهمون تجديد نظري كنيم؟ ادامه مطلب |
من جسم نيستم خداوند عشق است، عشقي فراگير. او هيچگاه هيچ دردي را بر ما نازل نخواهد كرد مگر آن كه براي ما خوب و مفيد باشد. دردهاي جسماني و ساير ناراحتيها بدون منظور نيست. ادامه مطلب |
هدف زندگي خداوند هدف زندگي است و او را بايد دريافت. فهميدن، سخن گفتن دربارهي "او" كافي نيست. بسياري از ستايشها، تلاوت كتب آسماني و دعاهاي بيپايان ما با ذهني پريشان انجام ميشود. ادامه مطلب |
چه بخواهيم؟ زايري هفتصد كيلومتر را از ميان جنگل و دشت، تپهها و درهها پيمود و سرانجام به قصر فرمانروايي رسيد. وقتي فرمانروا از مشقات و رنجهايي كه او متحمل شده بود مطلع گشت، به او گفت: ... ادامه مطلب |
پيشكشي به معشوق به او گفتم از تو شرمندهام، آمدهام بر در خانهات حاجتي دارم ولي در مقابل چيزي ندارم كه به تو تقديم نمايم ادامه مطلب |
|
من هميشه منتظر تو هستم امروز صبح كه از خواب بيدار شدي به تو نگاه كردم، اميدوار بودم كه با من حرف بزني، حتي اگر شده چند كلمه. فكر ميكردم شايد بخواهي بهخاطر اتفاق خوبي كه ديروز برايت افتاده بود از من تشكر كني. ادامه مطلب |
|
آنجا بهشت نیست... مردی با اسب و سگش در جادهای راه میرفتند. هنگام عبور از کنار درختی عظـیم، صاعقه ای فرود آمد و همه را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. ادامه مطلب |
بردهي طمعكار از وقتي كه نماز خواندن برايم واجب شده بود، يك گِلهي كوچك از خدا داشتم. حكمت نماز صبح را نميتوانستم بفهمم! ادامه مطلب |
الهی یک خواهم و یک خواهم و یک پس الهی، یک خواهم و جز آن یک هیچ نخواهم. الهی آن یک حاجت که نزد تو دارم که جز تو دیگری ندارم و دیگری نشناسم. الهی، الهی، الهی، یک خواهم و یک خواهم و یک خواهم ..... ادامه مطلب |
فرزند باران ابرها او را ميدیدند و از اینکه او بی مهابا زیر باراش بارانهایشان راه ميرود در شگفت بودند و هر چه او بیشتر خود را به باران ميسپرد آنها بیشتر بر او ميباریدند، آخر او فرزند باران بود. ادامه مطلب |
يه خاطرهي خودموني وقتي بچه بودم، خيلي دلم ميخواست بدونم مورچهها آخه چه فكري ميكنن كه لونهشونو مثلاً درست نزديك شير آب حياط ميسازن! نگاهشون ميكردم كه با چه زحمت و مشقتي جسد سوسك، عنكبوت يا خردههاي خوراكيها ... ادامه مطلب |
خوشا به حال آنان كه ... زندگي ما همچون ابرهايي است كه به سرعت عبور ميكنند و در يك لحظه از آسمان ابديت مي روند اما خوشا به حال آنانكه ابرهاي خاكستري را سفيد مي كنند و اعمال خوبشان در تاريكي شب همچون ستارگان مي درخشد.
ادامه مطلب |
دم آ دم قصه گم شدن آدم ها از دم الهي، قصهاي است به قدمت تاريخ. در حقيقت از همان جا بود که قصهي دوريها شکل گرفت و غصه بخشي از زندگيمان شد. ادامه مطلب |